کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منافع مقرره پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
منافع مقرره
واژهنامه آزاد
منافعی مشخص - از قبل تعیین شده- فواید دار
-
واژههای مشابه
-
مَنَافِعُ
فرهنگ واژگان قرآن
سودها - منفعتها
-
benefits management
مدیریت منافع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] فرایندی در مدیریت طرح برای برنامهریزی و اداره و تحویل و تعیین مجموعهمنافعی که طرح برای دستیابی به آنها تنظیم شده است
-
class interest
منافع طبقاتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[جامعهشناسی] منافعی که خاص یک طبقۀ اجتماعی است و باعث اتحاد و عمل مشترک آنها میشود
-
اشتراک منافع
دیکشنری فارسی به عربی
اتحاد
-
benefits management regime
نظام مدیریت منافع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] مجموعهای از فعالیتها و نقشها و نتایج برنامۀ مدیریت منافع که برای اطمینان از دستیابی به منافع تجاری تنظیم شده است
-
benefits management plan
برنامۀ مدیریت منافع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[مدیریت-مدیریت پروژه] بخشی از برنامۀ توضیحی مدیریت منافع که در آن مسئول دستیابی به منافع تعیین و چگونگی مدیریت و سنجش و پایش دستاوردها روشن میشود
-
protecting power2
دولت حافظمنافع
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که حمایت از منافع دولتی دیگر را در کشور سوم بر عهده میگیرد
-
protected state2
دولت منافعسپار
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] دولتی که دولت دیگری منافعش را در کشور سوم حفظ میکند
-
دولت حافظ منافع ایران
دیکشنری فارسی به عربی
الدولة الرعية لشؤون إيران
-
جستوجو در متن
-
vested interest
دیکشنری انگلیسی به فارسی
منافع مقرره
-
قانون اساسی
لغتنامه دهخدا
قانون اساسی . [ ن ِ اَ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) قانون یک سلسله قواعدی است که شکل حکومت و سازمان قوای سه گانه ٔ کشور و امتیازات و تکالیف افراد را نسبت بدولت بیان میکند. مسائلی که معمولاً در قانون اساسی حل و فصل میشود عبارت است از:شکل حکومت (سلطنتی یا...
-
تابعیت
لغتنامه دهخدا
تابعیت . [ ب ِ عی ی َ ] (مص جعلی ، اِمص ) پیروی و اطاعت کردن . (فرهنگ نظام ). تابع بودن . پیرو بودن . || از رعایای یک ملک ودولت بودن . از تبعه ٔ مملکتی محسوب شدن . مثال : تابعیت ایران برای من باعث سرافرازی است . (فرهنگ نظام ).تابعیت : عبارت است از را...