کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
منافسة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
منافسة
معنی
رقابت , مسابقه
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
منافسة
لغتنامه دهخدا
منافسة. [ م ُ ف َ س َ ] (ع مص ) با کسی مزاحمت کردن در رغبت چیزی . (المصادر زوزنی ). رغبت کردن در چیزی بطریق مبارات . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). رغبت کردن در چیزی به طریق مبارات در کرم . نفاس . (از اقرب الموارد). رجوع به منافسه و منا...
-
منافسة
دیکشنری عربی به فارسی
رقابت , مسابقه
-
واژههای مشابه
-
منافسه
فرهنگ فارسی معین
(مُ فَ سَ) [ ع . منافسة ] (مص ل .) هم چشمی کردن ، رقابت کردن .
-
منافسه
لغتنامه دهخدا
منافسه . [ م ُ ف َ / ف ِس َ / س ِ ] (از ع ، اِمص ) رغبت کردن در چیزی به طریق مساوات و معارضه کردن و حسد بردن . (غیاث ). منافسة. مبارات . رغبت کردن به چیزی از رقابت . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا): در او منافسه و مناقشه کردند... چون گفتاگوی بسیار شد قرا...
-
منافسه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: منافَسَة] [قدیمی] monāfese رقابت کردن؛ همچشمی کردن.
-
واژههای همآوا
-
منافثت
فرهنگ فارسی معین
(مُ فِ ثَ) [ ع . منافثة ] 1 - (مص ل .) زیرگوشی گفتن . 2 - با هم صحبت کردن ، 3 - پچ پچ کردن .
-
منافثت
لغتنامه دهخدا
منافثت . [ م ُف َ / ف ِ ث َ ] (از ع ، اِمص ) منافثة. هم راز بودن . با یکدیگر محرمانه سخن گفتن . گفتگوی خصوصی با هم داشتن : ... بر یک سریر مسرت استرواح مثافنت و منافثت یافتند. (منشآت خاقانی چ محمد روشن ص 76). هر وقت که یاد کرد لذت منافثت و مثافنت می ر...
-
منافثة
لغتنامه دهخدا
منافثة. [ م ُ ف َ ث َ ] (ع مص ) زیرگوشی گفتن با دیگری . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به منافثت شود.
-
منافست
لغتنامه دهخدا
منافست . [ م ُ ف َ / ف ِ س َ ] (از ع ، اِمص ) منافسة. منافسه : به مباهات و منافست مشغول شود. (کیمیای سعادت چ احمد آرام ص 750). او را غبطتی و منافستی حاصل آید. (تاریخ بیهق ص 16). از سر منافست و محاسدت به ابوالقاسم سیمجور... در آن مصاف جدی ننمود. (ترجم...
-
منافصة
لغتنامه دهخدا
منافصة. [ م ُ ف َ ص َ ] (ع مص ) نبرد کردن به دور انداختن کمیز. یقال : نافصه ؛ ای قال بل و ابول فننظر اینا ابعد بولا. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). نبرد کردن به دور انداختن بول . (از ذیل اقرب الموارد)
-
منافثت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: منافَثة] [قدیمی] monāfesat زیر گوشی با کسی حرف زدن؛ همراز شدن.
-
جستوجو در متن
-
رقابت
دیکشنری فارسی به عربی
تنافس , مسابقة , منافسة