کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناعت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مناعت
/ma(e)nā'at/
معنی
۱. بلندنظر و عالیطبع بودن.
۲. [قدیمی] محکم و استوار بودن؛ پایداری و استقامت داشتن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بزرگمنشی، بلندنظری، بزرگواری، بلندهمتی، عزتنفس، والاهمتی
۲. بلندنظر بودن
۳. طبع عالیداشتن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناعت
واژگان مترادف و متضاد
۱. بزرگمنشی، بلندنظری، بزرگواری، بلندهمتی، عزتنفس، والاهمتی ۲. بلندنظر بودن ۳. طبع عالیداشتن
-
مناعت
فرهنگ فارسی معین
(مَ عَ) [ ع .مناعة ] (مص ل .) بزرگ منشی ، عالی طبعی .
-
مناعت
لغتنامه دهخدا
مناعت . [ م َ ع َ ] (ع اِمص ) عزت و عزت نفس و متانت . (ناظم الاطباء). عزت نفس داشتن . علو طبع. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مناعة. رجوع به مناعة شود. || بزرگ منشی . (ناظم الاطباء) : چونکه به من بنگری ز کبر و مناعت من چه کنم گر ترا ضیاع و عقار است . ن...
-
مناعت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مَناعة] ma(e)nā'at ۱. بلندنظر و عالیطبع بودن.۲. [قدیمی] محکم و استوار بودن؛ پایداری و استقامت داشتن.
-
واژههای همآوا
-
مناءة
لغتنامه دهخدا
مناءة. [ م َ ءَ ] (اِخ ) نام بتی که مناة نیز گویند. (ناظم الاطباء). رجوع به منات و مناة شود.
-
مناعة
لغتنامه دهخدا
مناعة. [ م َ ع َ ] (ع مص ) عزیز گشتن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || استوار شدن جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). استوار و نیرومند شدن . (از اقرب الموارد). رجوع به مناعت شود.
-
منعاة
لغتنامه دهخدا
منعاة. [ م َ ] (ع اِ) خبر مرگ . مَنعی ̍. ج ، مناعی و گویند: ماکان منعاه منعاة واحدةً ولکنه کان مناعی . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
بلندنظری
واژگان مترادف و متضاد
جود، سعهصدر، مناعت ≠ تنگنظری
-
پرمناعت
لغتنامه دهخدا
پرمناعت . [ پ ُ م َ ع َ ] (ص مرکب ) که مناعت بسیار دارد. و از مناعت در تداول عوام فارسی زبان کبر خواهند. لکن درعربی مناعت از صفات ممدوحه و بمعنی عزّت نفس است .
-
بزرگمنشی
واژگان مترادف و متضاد
۱. علوطبع، مناعت ۲. بزرگواری
-
بامناعت
لغتنامه دهخدا
بامناعت . [ م َ ع َ ] (ص مرکب ) که مناعت دارد. بلندطبع منیعطبع. بلندهمت .
-
self-respect
دیکشنری انگلیسی به فارسی
احترام به خود، احترام بخود، شرافت نفس، مناعت طبع، عزت نفس
-
بغ کردن
لغتنامه دهخدا
بغ کردن . [ ب ُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول عامه خشمگین نشستن . چون بت با کبر و مناعت ساکت نشستن . عبوس بودن . ترشروی بودن . درهم کشیدن چهره .