کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناسخة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناسخة
لغتنامه دهخدا
مناسخة. [ م ُ س َ ح َ ] (ع مص ) مردن بعض وراث پیش از تقسیم میراث . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). هرگاه یکی از وارث پیش از تقسیم ارث بمیرد و سهم او را به کسانی که از وی ارث برند منتقل کنند، این عمل را مناسخة گویند. (از تعریفات جرجانی ). || میراث ت...
-
جستوجو در متن
-
مناسخات
لغتنامه دهخدا
مناسخات . [ م ُ س َ] (ع اِ) ج ِ مناسخة. تبدیل سهام ترکه به سهام دیگری به علت مرگ یکی از ورثه ٔ متوفی قبل از تقسیم ترکه ٔ او، چنانکه اگر کسی فوت کند و ترکه ٔ او بین ورثه تقسیم نشده باشد و در این حین یکی از وراث فوت کند چون اصل فریضه نسخ شده و باید اصل...
-
تناسخ
لغتنامه دهخدا
تناسخ . [ ت َ س ُ ] (ع مص ) مردن وارثی پس وارثی پیش از قسمت میراث . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نوبت بنوبت گردیدن زمانه و فی الحدیث : لم تکن نبوة الاتناسخت ؛ ای تحولت من حال الی حال یعنی امرالامة. || گذشتن قرن...