کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناذر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناذر
لغتنامه دهخدا
مناذر. [ م َ دِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مُنذِر، به معنی ترساننده . (آنندراج ). رجوع به منذر شود.
-
مناذر
لغتنامه دهخدا
مناذر. [ م َ ذِ ] (اِخ ) دوشهر است در نواحی اهواز مناذر کبری ، مناذر صغری . (منتهی الارب ). نام دو شهر در اهواز. (ناظم الاطباء). نام دو شهر بوده در اهواز یکی را کبری و یکی را صغری می نامیده اند و اهواز چند شهر داشته بدین نامها: سوق الاهواز و رامهرمز ...
-
مناذر
لغتنامه دهخدا
مناذر. [ م ُ ذِ ] (ع اِ) شیر بیشه . (ناظم الاطباء).
-
واژههای مشابه
-
ابن مناذر
لغتنامه دهخدا
ابن مناذر. [ اِ ن ُ م ُ ذِ ] (اِخ ) ابوجعفر محمدبن محمدبن منذربن منذربن منذرمعروف به ابن مناذر. شاعر عرب در مائه ٔ دوم . مدّاح برمکیان . اصل او از مردم عدن بود و به بصره هجرت کردو به خدمت مهدی خلیفه رسید. در آغاز مردی پاکیزه زبان بود لکن پس از مرگ دو...
-
واژههای همآوا
-
مناظر
واژگان مترادف و متضاد
پرسپکتیو، چشماندازها، منظرهها
-
مناظر
فرهنگ فارسی معین
(مُ ظِ) [ ع . ] 1 - (اِفا.) مجادله کننده ، مباحثه کننده . 2 - (ص .) همانند، شبیه .
-
مناظر
فرهنگ فارسی معین
(مَ ظِ) [ ع . ] (اِ.) جِ منظر؛ منظره ها، چشم اندازها.
-
مناظر
لغتنامه دهخدا
مناظر. [ م ُ ظِ ] (ع ص ) مشابه . مانند. دارای نظیر. (از ناظم الاطباء). مِثل . گویند: هذا مناظر هذا؛ ای مثله . (از اقرب الموارد). || مجادل . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مناظرة شود.
-
مناظر
لغتنامه دهخدا
مناظر. [م َ ظِ ] (ع اِ) ج ِ منظر. (غیاث ) (اقرب الموارد). رجوع به منظر شود. || زمینهای بلند. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).- علم مناظر ؛ علمی که شناخته شود بوسیله ٔ آن کیفیت مقدار اشیا بسبب قرب و بعد آنها از نظر بیننده . ...
-
مناظر
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی، جمعِ منظرة] manāzer = منظره
-
جستوجو در متن
-
ابوذریح
لغتنامه دهخدا
ابوذریح . [ اَ ذُ رَ ] (اِخ ) محمدبن مناذر. رجوع به محمد... شود.
-
ابوجعفر
لغتنامه دهخدا
ابوجعفر. [ اَ ج َ ف َ ] (اِخ ) رجوع به ابن مناذر ابوجعفر محمد... شود.