کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناجی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مناجی
/monāji/
معنی
مناجاتکننده.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناجی
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . ] (اِ فا.) مناجات کننده ، راز و نیاز کننده .
-
مناجی
لغتنامه دهخدا
مناجی . [ م َ ] (ع اِ) ج ِ منجاة. (اقرب الموارد). رجوع به منجاة شود.
-
مناجی
لغتنامه دهخدا
مناجی . [ م ُ ] (ع ص ) اسم فاعل از مناجاة. همراز. رازدار : پس شاه ... گفت : اگرچه «یهه » ندیمی قدیم و منادمی ملازم و مناجیی منجی و کافیی به همه ٔ خیرات مکافی باشد... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 291). رجوع به مناجات و مناجاة شود.
-
مناجی
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] [قدیمی] monāji مناجاتکننده.
-
جستوجو در متن
-
منجاة
لغتنامه دهخدا
منجاة. [ م َ ] (ع اِ) سبب نجات . (منتهی الارب ) (آنندراج ). سبب نجات و رهایی و منه قولهم الصدق منجاة. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، مناجی . (اقرب الموارد). || (مص ) نجو. نجاء. نجاة. نجایة. (ناظم الاطباء). رجوع به نجو و نجاة شود.