کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناجدة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناجدة
لغتنامه دهخدا
مناجدة. [ م ُ ج َ دَ ] (ع مص ) یاری کردن . (تاج المصادر بیهقی ) (از اقرب الموارد). یاری کردن و نزدیک شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || حرب نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). کارزار کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
مناجد
لغتنامه دهخدا
مناجد. [ م ُ ج ِ ] (ع ص ) یاری کننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). یاری کننده و نزدیک شونده . (ناظم الاطباء). || حرب نماینده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ). جنگ کننده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به مناجدة شود.
-
یاری کردن
لغتنامه دهخدا
یاری کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) همراهی کردن . کمک کردن . اعانت . نصرت . امداد. مددکردن . ارداء. مناجده . معاونت . نصرت . صحبت صحابت . هناء. عوان .ممالاة. تعوین . کنیف . کنف . (منتهی الارب ) : هرآنگه که تو شهریاری کنی مرا مرزبخشی و یاری کنی . فردوسی...