کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مناجات نامه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مناجات نامه
دیکشنری فارسی به عربی
قداس
-
واژههای مشابه
-
مناجات کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رازونیاز کردن، نجوا کردن، دعا خواندن، نیایش کردن ۲. سحرخوانی کردن، مناجاتخوانی کردن، مناجاتگری کردن
-
مناجات کردن
دیکشنری فارسی به عربی
رتل , ميل
-
ذِکر و مناجات
فرهنگ گنجواژه
دعا.
-
جستوجو در متن
-
قداس
دیکشنری عربی به فارسی
ايين نماز , اداب نماز , مناجات نامه
-
liturgies
دیکشنری انگلیسی به فارسی
liturgies، مناجات نامه، ایین نماز، اداب نماز
-
liturgy
دیکشنری انگلیسی به فارسی
لیتوگرافی، مناجات نامه، ایین نماز، اداب نماز
-
مناجی
لغتنامه دهخدا
مناجی . [ م ُ ] (ع ص ) اسم فاعل از مناجاة. همراز. رازدار : پس شاه ... گفت : اگرچه «یهه » ندیمی قدیم و منادمی ملازم و مناجیی منجی و کافیی به همه ٔ خیرات مکافی باشد... (مرزبان نامه چ قزوینی ص 291). رجوع به مناجات و مناجاة شود.
-
خواجه عبداﷲ انصاری
لغتنامه دهخدا
خواجه عبداﷲ انصاری . [ خوا / خا ج َ / ج ِ ع َ دُل ْ لا هَِ اَ ] (اِخ ) خواجه عبداﷲبن محمد انصاری هروی . بسال 396 هَ . ق . متولد شد و معاصر الب ارسلان سلجوقی و خواجه نظام الملک بود نسبش اگرچه به ابوایوب انصاری میرسید ولی چون عمرش در ایران گذشت لاجرم ب...
-
انصاری هروی
لغتنامه دهخدا
انصاری هروی . [ اَ ی ِ هََ رَ ] (اِخ ) شیخ الاسلام ، ابواسماعیل ، عبداﷲبن ابی منصور محمد معروف به پیر هرات و پیر انصار و خواجه عبداﷲ انصاری . دانشمند و عارف بود. وی از اعقاب ابوایوب انصاری است . مادرش از مردم بلخ بود و عبداﷲ خود در هرات متولد شد و از...
-
گواه گرفتن
لغتنامه دهخدا
گواه گرفتن . [ گ ُ گ ِ رِ ت َ ] (مص مرکب ) شاهد وبیّنه آوردن و گرفتن . (ناظم الاطباء). دلیل آوردن . گواه کردن . گواه آوردن : گواه می گیرم خداوندتعالی را بر نفس خود به آنچه نبشتم و گفتم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 319). بوسهل و بونصر آن سوگندنامه پیش داشت...
-
کاسنی
لغتنامه دهخدا
کاسنی . (اِ) کسنه . کسنی . (برهان ). کاشنی . (هرمزدنامه ص 90). گیاهی که به تازی هندبا گویند و قسمی از آن دوائی و قسمی مزروع و برگهای آن مأکول . (ناظم الاطباء). از انواع زبانه گلی ها و دارای گلهای آبی رنگ و برگهای بریده که بسیار تلخ است و بعضی جنسهای...
-
داعی
لغتنامه دهخدا
داعی . (اِخ ) (شاه ...) (یا داعی شیرازی ) فخرالعارفین سیدنظام الدین محمودبن حسن الحسنی ، ملقب به داعی الی اﷲ، شاه داعی ، داعی . از سادات حسنی شیراز و از نوادگان داعی صغیر است . داعی صغیر چهارمین امیر سلسله ٔ علویان طبرستان است مقتول 316 هَ . ق . و از...