کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مملحة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مملحة
لغتنامه دهخدا
مملحة. [ م َ ل َ ح َ ] (ع اِ) شورستان و نمکستان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء): ارض مملحة؛ زمینی نمک ور : طلسمی دیگر برابر نمکستان به سی گز زمین از آن دور برابر درخت مملحه پنهان کرد. (تاریخ قم ص 87).
-
مملحة
لغتنامه دهخدا
مملحة. [ م ِ ل َ ح َ ] (ع اِ) نمکدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (دهار) (مهذب الاسماء).
-
واژههای مشابه
-
مملحه
لغتنامه دهخدا
مملحه . [ م ِ ل َ ح َ ] (ع اِ) صورتی از مملحة. نمکدان : دهد ملیح ز منکوحه ٔ ملیحه ٔ خویش نشان مملحه ٔ خوان شهری و غربا.سوزنی .
-
جستوجو در متن
-
نمکستان
لغتنامه دهخدا
نمکستان . [ ن َ م َ ک ِ / ن َ م َ س ِ ] (اِ مرکب ) مَلاّحة. (دهار) (منتهی الارب ). مَمْلَحة. (منتهی الارب ). نمک زار. معدن نمک . آنجا که نمک فراوان باشد. کفه نمک : و به یک فرسنگی وی نمکستان است که نمک گرگان و طبرستان از آنجاست . (حدود العالم ). و بدا...
-
نوفلة
لغتنامه دهخدا
نوفلة. [ ن َ ف َ ل َ ](ع اِ) نمکدان . (مهذب الاسماء). نمکزار و شورستان یانمکدان . (منتهی الارب ). مملحة. (اقرب الموارد) (متن اللغة). || چیزی است از پشم که زنان عرب بر آن خمیر سازند . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (آنندراج ). رجوع به نوفلیة شود.
-
نمک زار
لغتنامه دهخدا
نمک زار. [ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) زمین شور که در آن نمک فراوان باشد. (ناظم الاطباء). شورستان . مَمْلَحة. مَلاّحة. نمکسار. (یادداشت مؤلف ). شوره زار. (فرهنگ فارسی معین ) : چون بیابان سوخته رویش ز اشک شور گرم چون به تابستان نمک زار بیابان آمده . خاقانی ...
-
اسبکشان
لغتنامه دهخدا
اسبکشان . [ اَ ب ِ ] (اِخ ) قضائی است در ولایت و سنجاق قونیه . مرکز این قضا قریه ٔ این اوی میباشد که در ساحل رود این صویی واقع است . این رود به طوزکولی (دریاچه ٔ نمک ) میریزد. قضای مزبور اراضی بسیار وسیع و دامنه داری دارد حتی ناحیه ٔ قوچ حصار را هم ک...
-
نمکدان
لغتنامه دهخدا
نمکدان . [ ن َ م َ ] (اِ مرکب ) ظرفی که نمک را سوده در آن نگه دارند. (آنندراج ). آوند نمک که در آن نمک ریخته در سر سفره می گذارند. (ناظم الاطباء). مِمْلَحة. (دهار) (منتهی الارب ) : این چنان زرین نمکدان بر بلورین مائده وآن چنان چون در غلاف زر سیمین گو...
-
شورستان
لغتنامه دهخدا
شورستان . [ رِ ] (اِ مرکب ) شوره زار. (آنندراج ). خلاب و زمین باطلاق . (ناظم الاطباء). شوره زار. شورسان . نمکزار. (یادداشت مؤلف ). سبخه . (مهذب الاسماء). ملاحة. مملحة. نوفلة. (منتهی الارب ): و آن ... امروز پدید است شورستانی است میان دمشق و رمله . (ت...