کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممشي پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ممشي
معنی
پياده رو , پايه ستون , پايه مجسمه , پايه
دیکشنری عربی به فارسی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممشي
دیکشنری عربی به فارسی
پياده رو , پايه ستون , پايه مجسمه , پايه
-
واژههای مشابه
-
ممشی
لغتنامه دهخدا
ممشی . [ م َ شا ] (ع اِ) آبدستخانه و فرناک . (ناظم الاطباء).
-
ممشی
لغتنامه دهخدا
ممشی . [ م َ شا ] (ع مص ) رفتار. مشی . سیر کردن . (ناظم الاطباء). رفتن . (یادداشت مرحوم دهخدا). || (اِ) راه . (مهذب الاسماء). مَمضی . (مهذب الاسماء).
-
ممشی
لغتنامه دهخدا
ممشی . [ م ُ ](ع ص ) آنکه رعایت می کند قانون را. (ناظم الاطباء).
-
ممشی
لغتنامه دهخدا
ممشی . [م ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان سوادکوه شهرستان شاهی با 350 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 3).
-
جستوجو در متن
-
پایه مجسمه
دیکشنری فارسی به عربی
ممشي
-
پایه ستون
دیکشنری فارسی به عربی
ممشي , موطي
-
پیاده رو
دیکشنری فارسی به عربی
رصيف , مشي , ممشي , هامش
-
ممضی
لغتنامه دهخدا
ممضی . [ م َ ضا ] (ع اِ) راه . (مهذب الاسماء). مَمشی . (مهذب الاسماء).
-
ممشاخانه
لغتنامه دهخدا
ممشاخانه . [ م َ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) آبدستخانه و جای لازم و فرناک . (ناظم الاطباء). اما در کتب دیگر که در دسترس بود دیده نشد. رجوع به ممشی شود.
-
پایه
دیکشنری فارسی به عربی
ارض , اساس , جبل , جزر , درجة , دعامة , ساق , علامة , عمود , قاعدة , کابولي , مرحلة , ممشي , نقطة الارتکاز ، نُقْطَة (مِحْوَرُ) اّرتکاز ، حجر الاساس