کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممرور پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممرور
لغتنامه دهخدا
ممرور. [ م َ ] (ع ص ) آنکه زردی و صفرابر وی غالب باشد. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (آنندراج ). آنکه بر او صفرا غلبه کرده باشد. آنکه مِرّة (زهره و صفرا) بر وی چیره گردد. (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ممرورة
لغتنامه دهخدا
ممرورة. [ م َ رَ ] (ع ص ) قربة ممرورة؛ مشک پر. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از آنندراج ). || ممرور. زردآبی . رجوع به ممرور شود. || ارض ممرورة؛ زمینی به بیل کرده . (مهذب الاسماء).
-
مرة
لغتنامه دهخدا
مرة. [ م ِرْ رَ ] (ع مص ) غلبه کردن خِلطِ «مِرَّة» بر کسی ، و فعل آن بصورت مجهول بکار رود و چنین شخصی را ممرور نامند. (از اقرب الموارد). مَرّ. و رجوع به مر شود.