کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممدوح پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ممدوح
/mamduh/
معنی
ستایششده؛ ستودهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. ستوده، محمود ≠ مقدوح، ناممدوح
۲. ستایششده، تحسینشده ≠ ستایشگر
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممدوح
فرهنگ نامها
(تلفظ: mamdoh) (عربی) آنکه در شعر مدح یا ستایش شده باشد ؛ ستایش شده ، تحسین شده ، پسندیده .
-
ممدوح
واژگان مترادف و متضاد
۱. ستوده، محمود ≠ مقدوح، ناممدوح ۲. ستایششده، تحسینشده ≠ ستایشگر
-
ممدوح
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِمف .) ستایش شده ، مدح شده .
-
ممدوح
لغتنامه دهخدا
ممدوح . [ م َ ] (ع ص ) ستوده شده . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). بستوده . ستوده . (دهار). || آنکه او را به شعر ستایش کرده اند. آنکه او را شاعر در شعرش ثنا گفته است . مقابل مذموم : در هر زبان به دانش ممدوح در هر دلی به جود محبب . مسعودسعد.همه لطفی و همه ...
-
ممدوح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی] mamduh ستایششده؛ ستودهشده.
-
جستوجو در متن
-
gamdia
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ممدوح
-
ممدوحة
لغتنامه دهخدا
ممدوحة. [ م َ ح َ ] (ع ص ) تأنیث ممدوح . رجوع به ممدوح شود.
-
محمود
واژگان مترادف و متضاد
۱. ستوده، ممدوح، ستایش شده ≠ نامحمود، ناستوده ۲. نیک
-
مدیح
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی، جمع: مدائح] [قدیمی] madih ۱. ستایش.۲. (اسم) = مدیحه۳. (اسم، صفت) ممدوح.
-
ابوالمعالی
لغتنامه دهخدا
ابوالمعالی . [ اَ بُل ْ م َ ] (اِخ )مجدالدین . ممدوح انوری . رجوع به مجدالدین ... شود.
-
ممدوحی
لغتنامه دهخدا
ممدوحی . [ م َ ] (حامص ) ستوده بودن . ستودگی . پسندیدگی . || ممدوح کسی بودن . مورد مدح کسی قرار داشتن . مقابل مادحی .
-
طمغاجی
لغتنامه دهخدا
طمغاجی . [ طَ ] (اِخ ) (حاجب ) ممدوح عثمان مختاری . رجوع به توضیح مربوط به طمغاجی شود.
-
بژهان
فرهنگ فارسی معین
(بُ) (اِ.) = پژهان : صفتی است در آدمی که خوبی دیگران را برای خود نیز خواهد و این صفت برخلاف حسد ممدوح است چه حسود صفات خوب دیگران را فقط از برای خود خواهد اما بژهان چنین نیست ، غبطه .
-
ابوالوفاء
لغتنامه دهخدا
ابوالوفاء. [ اَ بُل ْ وَ ] (اِخ ) ممدوح قصیده ای از اسدی در مناظره ٔ آسمان و زمین . رجوع به مجمعالفصحاء ترجمه ٔ اسدی شود.