کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممد پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ممد
/momed[d]/
معنی
مددکننده؛ یاریکننده؛ یارومددکار.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. معاون، یاریدهنده، یاریگر، یاور
۲. کشنده
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممد
واژگان مترادف و متضاد
۱. معاون، یاریدهنده، یاریگر، یاور ۲. کشنده
-
ممد
فرهنگ فارسی معین
(مُ مِ دّ) [ ع . ] (اِفا.) یاری دهنده .
-
ممد
لغتنامه دهخدا
ممد. [ م َ م َ ] (اِخ ) دهی است از بخش فلاورجان شهرستان اصفهان ، دارای 340 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 10).
-
ممد
لغتنامه دهخدا
ممد. [ م ُ م َدد ] (ع ص ) کشیده . (مهذب الاسماء) . رجوع به مُمِدّ شود.
-
ممد
لغتنامه دهخدا
ممد. [ م ُ م ِدد ] (ع ص ) مددکننده . (غیاث اللغات )(آنندراج ). امدادکننده . مددرساننده . یاری دهنده . (ازناظم الاطباء). کمک . یار. مددده . کمک فرستنده : أنی ممدکم بألف من الملائکة (قرآن 9/8)؛ من مددکننده ام شما را به هزار از فرشتگان . (تفسیر ابوالف...
-
ممد
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی: ممدّ] [قدیمی] momed[d] مددکننده؛ یاریکننده؛ یارومددکار.
-
واژههای مشابه
-
مَمَد
لهجه و گویش تهرانی
محمد
-
ننه صمد،ننه ممد،ننه علی
لهجه و گویش تهرانی
صدا کردن زنان با اسم پسر آنها
-
واژههای همآوا
-
مَمَد
لهجه و گویش تهرانی
محمد
-
جستوجو در متن
-
محمد
واژهنامه آزاد
مَمَّد
-
assisting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کمک کردن، ممد
-
کَل
لهجه و گویش تهرانی
کربلایی:()ممد،()علی،()حسین