کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممتع پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ممتع
/momatte'/
معنی
۱. آنکه بهره میدهد؛ آنکه فایده میرساند.
۲. آنکه تمتع میبرد؛ بهرهور.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پر، وافی
۲. پربهره، سودمند، نافع
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممتع
واژگان مترادف و متضاد
۱. پر، وافی ۲. پربهره، سودمند، نافع
-
ممتع
فرهنگ فارسی معین
(مُ مَ تِّ) [ ع . ] (اِفا.) آن که بهره می دهد.
-
ممتع
لغتنامه دهخدا
ممتع. [ م ُ م َت ْ ت َ ] (ع ص ) برخورداری یافته . برخوردار : صاحب عباد وقت باد ممتع در اوصف زده در خدمتش اهل هنر چون عباد. سوزنی .ممتع دارش از بخت و جوانی ز هر چیزش فزون ده زندگانی . نظامی .خواهی که ممتع شوی از دنیی و عقبی با خلق کرم کن چو خدا با تو ...
-
ممتع
لغتنامه دهخدا
ممتع. [ م ُ م َت ْ ت ِ ] (ع ص ) نعت فاعلی از تمتیع.آنکه منتفع می گرداند. (ناظم الاطباء). بهره دهنده . برخورداری دهنده : بوالقسم خلیک که ندیم امیریوسف بود، مردی ممتع و بکار آمده هم خدمت کسی نکرد. (تاریخ بیهقی ص 255). || آنکه تمتع می برد. (ناظم الاطباء...
-
ممتع
دیکشنری عربی به فارسی
لذت بخش , لذت بردني
-
ممتع
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] momatte' ۱. آنکه بهره میدهد؛ آنکه فایده میرساند.۲. آنکه تمتع میبرد؛ بهرهور.
-
واژههای مشابه
-
ممتع شدن
واژگان مترادف و متضاد
بهرهمندشدن، برخوردار شدن
-
جستوجو در متن
-
لذت بردنی
دیکشنری فارسی به عربی
ممتع
-
لذت بخش
دیکشنری فارسی به عربی
مبهج , ممتع
-
پر
واژگان مترادف و متضاد
۱. آکنده، انباشته، جعودت، سرشار، لبالب، لبریز، مالامال، مشبع، مشحون، ممتع، ممتلی، مملو ۲. تمام، کامل ۳. چاق، قوی ۴. بس، بسیار، بیش، زیاد ۵. بامعلومات ≠ تهی، خالی، کم
-
صادقی
لغتنامه دهخدا
صادقی . [ دِ ] (اِخ ) محمدبن سرور بکری ، مکنی به ابی السرور. از مشاهیر مورخین قرن یازدهم هجری است . او راست : الروضة الزاهرة فی ولاة مصر و القاهرة که حاوی وقایع تا سال 1036 هَ . ق . و بسیار ممتع است . (از ریحانةالادب ج 2 ص 450). و رجوع به قاموس الاعل...
-
کاتاکمب
لغتنامه دهخدا
کاتاکمب . [ ک ُ ] (اِخ ) نام قبرستان های زیرزمینی که عیسویان تا دوره ٔ کنستانتین مورد استفاده قرار میدادند. کاتاکمب های رُم که شامل راهروها و اطاقها و دهلیزها هستند مشهورند و معروفترین آنها عبارتند از کاتاکمبهای «کالیست »، «سنت انیه »، «اوسترانیم »، ...
-
کیچ کیچ
لغتنامه دهخدا
کیچ کیچ . (ص مرکب ، ق مرکب ) به تفرقه . بهره بهره . (لغت فرس اسدی چ اقبال ص 71). کوچک کوچک و خردخرد و اندک اندک و آهسته آهسته . (برهان ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). [ به کاف ، به یاء کشیده ] قسطقسط. جزٔجزء. به تفاریق . کم کم . به اقساط . کم کم . مقسطة...