کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممتاز سمرقندی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
شاگر ممتاز
دیکشنری فارسی به عربی
عالم
-
هتل چهارستارۀ ممتاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] ← مهمانخانۀ چهارستارۀ ممتاز
-
B hotel
مهمانخانۀ چهارستارۀ ممتاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[گردشگری و جهانگردی] مهمانخانۀ چهارستارهای که خدمات و تسهیلاتی مشابه مهمانخانههای پنجستاره ارائه میدهند، اما ممکن است اتاقها کمی کوچکتر و تزیینات آنها نیز متفاوت باشد متـ . هتل چهارستارۀ ممتاز
-
salvage lien
حقِّ ممتاز بازگردانی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] نوعی حق ممتاز دریایی که برای بازگردان نسبت به کشتی یا کالاهای آن در روند بازگردانی تا زمان وصول مطالبات محفوظ است
-
maritime lien
حقِّ ممتاز دریایی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حقی که بر کشتی و تجهیزات و کالاهای آن برای تضمین پرداخت بدهی و خسارت برای مدعی وجود دارد و تسهیم آن به موجب قانون است
-
shipowner's lien
حقِّ ممتاز مالک کشتی
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] حق قانونی مالک کشتی برای در اختیار گرفتن کالا تا زمان تصفیهحساب امور مربوط به کرایۀ بار یا قرارداد اجارۀ کشتی یا خسارت دیرکرد یا سایر موارد
-
extra virgin olive oil
روغنزیتون بکر ممتاز
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم و فنّاوری غذا] روغنزیتون بکری که میزان اسید چرب آزاد یا اولئیکاسید آن کمتر از یک درصد و درجۀ ارزیابی حسی آن 6/5 یا بالاتر باشد
-
با علا ءم مشخصه ممتاز کردن
دیکشنری فارسی به عربی
متميز
-
جستوجو در متن
-
حافظ ابرو
لغتنامه دهخدا
حافظ ابرو. [ ف ِ ظِ اَ ] (اِخ ) شهاب الدین عبداﷲبن عبدالرشید، معروف به حافظ ابرو.یکی از مورخین نامی دوره ٔ تیموری . از آغاز زندگانی او آگاهی کافی در دست نیست . در نام و نسب او نیز اختلاف است ولی خود او در مقدمه ٔ تاریخ ملوک کرت (نسخه ٔ خطی کتابخانه ٔ...
-
احمد
لغتنامه دهخدا
احمد. [ اَ م َ ] (اِخ ) سهیلی (شیخ ...). ملقب به امیرنظام الدین . دولتشاه سمرقندی در تذکره ٔ خود ص 509 ببعد آرد: امیر اعظم فاضل نظام الدین شیخ احمد سهیلی زید درجته ، و این نامدار عالی تبار را در الوس جغتای خانواده ای بزرگ است و اجداد کرام او از زمان ...
-
عروض
لغتنامه دهخدا
عروض . [ ع َ ] (ع ص ، اِ) شتر ماده ٔ ریاضت نایافته . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد). || کرانه و گوشه . (منتهی الارب ). ناحیه . (از اقرب الموارد). || راه در کوه . (منتهی الارب ). راه که در دامنه ٔ کوه و در تنگنا باشد. ج ، عُرُض . (اقرب الموارد). || مضم...
-
فرخی
لغتنامه دهخدا
فرخی . [ ف َرْ رُ ] (اِخ ) سیستانی .علی بن جولوغ ، مکنی به ابوالحسن . شاعر بزرگ اواخر قرن چهارم و اوایل قرن پنجم و از جمله ٔ سرآمدان سخن درعهد خویش و در همه ٔ ادوار تاریخ ادبی ایران است . صورت صحیح اسم پدرش معلوم نیست جز آن که برخی مانند عوفی و دولتش...