کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممالحت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ممالحت
/momālehat/
معنی
۱. با هم نانونمک خوردن.
۲. به هم اعتماد کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممالحت
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ حَ یا حِ) [ ع . ممالحة ] 1 - (مص ل .) هم سفره بودن . 2 - به یکدیگر اعتماد کردن . 3 - (اِمص .) هم سفرگی ، نمک خوارگی . 4 - اعتماد.
-
ممالحت
لغتنامه دهخدا
ممالحت . [ م ُ ل َ / ل ِ ح َ] (از ع ، اِمص ) ممالحة. بر یکدیگر اعتماد کردن . || نان و نمک خوردن . همسفره بودن . || (اِمص ) نمک خوارگی . همسفرگی : غرض من از آوردن نام این مردمان دو چیز است ، یکی آنکه با این قوم صحبت و ممالحت بوده است . (تاریخ بیهقی چ ...
-
ممالحت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ممالَحة] [قدیمی] momālehat ۱. با هم نانونمک خوردن.۲. به هم اعتماد کردن.
-
واژههای همآوا
-
ممالحة
لغتنامه دهخدا
ممالحة. [ م ُ ل َ ح َ ] (ع مص ) همشیرگی و همسفرگی کردن و بر یکدیگر اعتماد نمودن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). با هم خوردن . با هم نان و نمک خوردن . مِلاح . (از اقرب الموارد). مؤاکلة. رضاع . (تاج المصادر بیهقی ).
-
جستوجو در متن
-
نمک خوارگی
لغتنامه دهخدا
نمک خوارگی . [ ن َ م َ خوا / خا رَ / رِ ] (حامص مرکب ) عمل نمک خواره . (فرهنگ فارسی معین ). نمک خواره بودن . نمک پروردگی . || ممالحت . با هم نان و نمک خوردن . || وفاداری . شکرگزاری . حق گزاری . حق شناسی . (ناظم الاطباء).
-
شیرخوارگی
لغتنامه دهخدا
شیرخوارگی . [ خوا / خا رَ / رِ ] (حامص مرکب ) حالت طفلی که شیر می خورد. (ناظم الاطباء). رضاعت . رضاع . ممالحت . (یادداشت مؤلف ). ملح . (منتهی الارب ). رجوع به شیرخواره شود.- سن شیرخوارگی ؛سن طفولیت . (ناظم الاطباء).
-
مخالصت
لغتنامه دهخدا
مخالصت . [ م ُ ل َ ص َ ] (ع اِمص ) دوستی خالص و بی ریا و راستی و صداقت و اخلاص . (ناظم الاطباء): میمنه و میسره و قلب و جناح ِ آن را به حقوق صحبت و ممالحت و سوابق اتحاد و مخالصت بیاراسته .(کلیله و دمنه چ مینوی ص 33). کیفیت موالات و افتتاح مؤاخات ایشا...
-
سوابق
لغتنامه دهخدا
سوابق . [ س َ ب ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ سابقه : گمان نمیباشد که شتر ... سوابق تربیت را به لواحق کفران خویش مقابله روا دارد. (کلیله و دمنه ). بحقوق صحبت و ممالحت و سوابق دوستی و مخالطت بیاراسته . (کلیله ودمنه ). سوابق معدلت امیر عادل ناصرالدین ... سعی نمود...
-
نمک تازه کردن
لغتنامه دهخدا
نمک تازه کردن . [ ن َ م َ زَ/ زِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نمک تازه نمودن . با کسی از سر نو عقد محبت و دوستی بستن و عهد و پیمان تازه کردن . تجدید عهد و پیمان تازه کردن . (آنندراج ). تجدید عهد و پیمان کردن . (ناظم الاطباء). ممالحت و دیدار تازه کردن . باز به...
-
حقوق
لغتنامه دهخدا
حقوق . [ ح ُ ] (ع اِ) ج ِ حُق . به معنی خانه های عنکبوت . || ج ِ حقه . || ج ِ حَق . (منتهی الارب ). حقها. سزاها. پاداشها. واجبات : دولت حقوق من بتمامی ادا کندهرگه که پیش شاه مدیحی ادا کنم . مسعودسعد.اگر مواضعحقوق به امساک نامرعی دارد بمنزلت درویشی با...
-
نان و نمک
لغتنامه دهخدا
نان و نمک . [ ن ُ ن َ ک َ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نعمت : باﷲ بنان و نمک او که جهان نیزجز خون جگر یک شکم سیر نخورده ست . انوری .- بهمان نان و نمکی که با هم خورده ایم .(در مقام قسم و اثبات وفا و صداقت به کار رود).- حق نان و نمک ؛ حق ممالحة. حق نعمت...
-
اندک مایه
لغتنامه دهخدا
اندک مایه . [ اَ دَ ی َ / ی ِ ](ص مرکب ) کم مایه . کم بضاعت . || نادان . بی سواد. || (ق مرکب ) اندکی . کمی . (فرهنگ فارسی معین ). اندک . کم : چون شنید که امیر سبکتگین سوی هرات رفت و با امیر محمود اندک مایه مردم است طمع افتادش [ بوعلی سیمجور ] که باز ...
-
نمک
لغتنامه دهخدا
نمک . [ ن َ م َ ] (اِ) ماده ای سپید که به آسانی سوده می گردد و در آب حل می شود و آن را در تلذیذ غذاها به کار می برند و سبخ نیز گویند. (ناظم الاطباء). ملح . ابوعون . عسجر. (منتهی الارب ). ابوصابر. ابوالمطیب . (المرصع). ماده ٔ کانی سفیدرنگ شورمزه ای که...