کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مماشات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
مماشات
/momāšāt/
معنی
۱. با هم راه رفتن.
۲. مدارا کردن.
۳. با کسی همراهی کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
اهمال، تسامح، سازگاری، سازش، مدارا، مسامحه، معاطله، مماطله، نرمی، همراهی
فعل
بن گذشته: مماشات کرد
بن حال: مماشات کن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
appeasement
مماشات
واژههای مصوّب فرهنگستان
[علوم سیاسی و روابط بینالملل] سیاست کوتاه آمدن در برابر حریف برای تأمین صلح
-
مماشات
واژگان مترادف و متضاد
اهمال، تسامح، سازگاری، سازش، مدارا، مسامحه، معاطله، مماطله، نرمی، همراهی
-
مماشات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مماشاة ] (مص ل .) 1 - مدارا کردن با کسی . 2 - با هم راه رفتن .
-
مماشات
لغتنامه دهخدا
مماشات . [ م ُ ] (از ع ، اِمص ) با کسی رفتن و همراهی کردن . (غیاث اللغات ). || مدارا. (ناظم الاطباء).- مماشات کردن ؛ همراهی کردن در رفتار با کسی .- || مدارا کردن . رجوع به مماشاة شود.
-
مماشات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مماشاة] [قدیمی] momāšāt ۱. با هم راه رفتن.۲. مدارا کردن.۳. با کسی همراهی کردن.
-
مماشات
واژهنامه آزاد
سازگاری؛ همراهی کردن، راه آمدن
-
واژههای مشابه
-
مماشات کردن
واژگان مترادف و متضاد
مدارا کردن، سازش کردن، نرمی به خرج دادن، سازگاری کردن، مدارا کردن، همراهی کردن ≠ لجاجت ورزیدن
-
واژههای همآوا
-
مماشاة
لغتنامه دهخدا
مماشاة. [ م ُ ] (ع مص ) با هم رفتن . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). با کسی رفتن . (مجمل اللغة) (تاج المصادر بیهقی ) (مصادر زوزنی ). با کسی رفتن و همراهی کردن . (آنندراج ). رجوع به مماشات شود.
-
جستوجو در متن
-
سازگاری کردن
واژگان مترادف و متضاد
بردباری نشان دادن، مماشات کردن، تحمل کردن، همآوازی کردن
-
سازگاری داشتن
واژگان مترادف و متضاد
۱. همآهنگی داشتن، سازگاری داشتن، موافق بودن ≠ ناهمآهنگ بودن ۲. همدل بودن، مماشات کردن، سازش کردن، توافق داشتن ≠ ناسازگاریداشتن ۳. تناسب داشتن، همخوانی داشتن ≠ نامتناسب بودن
-
مسامحه
واژگان مترادف و متضاد
اهمال، تسامح، تساهل، تعلل، تغافل، تکاهل، تهاون، سستی، طفره، غفلت، کاهلی، کوتاهی، مماشات، مماطله ≠ جدیت
-
مدارا کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. نرمی کردن، ملاطفت کردن، مماشات کردن، تسامح کردن ۲. رفق کردن ۳. کنار آمدن، سازش کردن ۴. بردباری کردن، تاب آوردن