کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مماس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
مماس شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. تماسیافتن ۲. تلاقی یافتن ۳. ساییده شدن
-
مماس شدن
لغتنامه دهخدا
مماس شدن . [ م ُ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) ساییده شدن . پیوستن ، چنانکه فاصلی در میانه نماند. || تلاقی کردن : تا تأدیه کند هوایی را که ایستاده است اندر تجویف صماخ و مماس او شود و بدان عصب پیوندد و بشنود. (چهارمقاله ص 12).
-
خط مماس
لغتنامه دهخدا
خط مماس . [ خ َطْ طِ م ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) خط مستقیمی که با قسمتی از منحنی در یک نقطه ، مشترک شود.
-
مماس بودن
دیکشنری فارسی به عربی
تاخم
-
واژههای همآوا
-
ممآس
لغتنامه دهخدا
ممآس . [ م ِم ْ ] (ع ص ) نمام . سخن چین . (از اقرب الموارد). رجوع به مِمأس شود.
-
جستوجو در متن
-
tangent
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مماس، تانژانت، خط مماس
-
crest vertical curve
قوس محدب
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راهی به شکل دو خط مماس که ازطریق یک قوس عمودی سهموی به یکدیگر وصل میشوند و در آن مماس ورودی سربالا و مماس خروجی سرازیر است
-
sag vertical curve
قوس مقعر
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل درونشهری-جادهای] راهی به شکل دو خط مماس که ازطریق یک قوس عمودی سهموی به یکدیگر وصل میشوند و در آن مماس ورودی سرازیر و مماس خروجی سربالاست
-
slip angle
زاویۀ لغزش
واژههای مصوّب فرهنگستان
[حملونقل دریایی] زاویۀ بین صفحۀ مماس بر سطح تیغۀ پروانه و خط مماس بر لبۀ پروانه
-
abut
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنار گذاشتن، متصل بودن یا شدن، مماس بودن، مجاور بودن
-
abutted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
تقسیم شده، متصل بودن یا شدن، مماس بودن، مجاور بودن
-
تاخم
دیکشنری عربی به فارسی
نزديک بودن , مماس بودن , مجاور بودن , متصل بودن يا شدن , خوردن
-
abuts
دیکشنری انگلیسی به فارسی
کنار، متصل بودن یا شدن، مماس بودن، مجاور بودن
-
سایا
واژهنامه آزاد
(واژۀ پیشنهادی کاربران) مماس.