کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ممارات پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ممارات
/momārāt/
معنی
جنگ کردن؛ جدال کردن؛ پیکار کردن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ممارات
فرهنگ فارسی معین
(مُ) [ ع . مماراة ] 1 - (مص ل .) جنگ کردن ، جدال کردن . 2 - (اِمص .)جدال ، ستیزه .
-
ممارات
لغتنامه دهخدا
ممارات . [ م ُ ] (ع مص ) جدل و ستیزه کردن . ستیزه . جدل . خصومت : او چون اصرار و انکار قوم دید جز مدارات و ترک ممارات چاره ندید. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 316). بونصر پرده از سر ممارات برگرفت و در خدمت رایت منتصر پیش او بازرفت . (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 2...
-
ممارات
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: مماراة] [قدیمی] momārāt جنگ کردن؛ جدال کردن؛ پیکار کردن.
-
واژههای همآوا
-
مماراة
لغتنامه دهخدا
مماراة. [ م َ ] (ع اِ) گذشتها و ماجراها. (آنندراج ).
-
مماراة
لغتنامه دهخدا
مماراة. [ م ُ ] (ع مص ) مِراء. (منتهی الارب ). پیکار نمودن . جدال کردن . عداوت نمودن . (از آنندراج ). جدال و منازعه و لجاجت . (از اقرب الموارد). با کسی ستیهیدن . (دهار) (ترجمان القرآن ) (دستور اللغة) (از مجمل اللغة). با کسی بستیهیدن . (مصادر زوزنی )....
-
جستوجو در متن
-
يُمَارُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
با پا فشاری بحث و مجادله می کنند(از مرية که معنايش به پستان ماده شتر جهت دوشيدن شير دست کشيدن است و جدال را از اين روممارات خواندهاند که شخص مجادله کننده با کلام خود ميخواهد همه حرفهاي طرف خود را از او بدوشد و رد کند . کلمه يمارون مضارع از مصدر مما...
-
جرع
لغتنامه دهخدا
جرع . [ ج َ رَ ] (اِخ ) نام موضعی است که در بیت زیر ذکر گردیده است : للما زنیةمصطاف و مرتبعممارات اودفالمقرات فالجرع .ابن مقیل (از معجم البلدان ).
-
بستهیدن
لغتنامه دهخدا
بستهیدن . [ ب ِ ت ِ دَ ] (مص ) ستیزه و لجاج کردن : ممارات ؛ با کسی بستهیدن . مجادله . منازعه . لجاج . تماری ؛ با یکدیگر بستهیدن . (زوزنی ) : در کارها بتا ستهیدن گرفته ای گشتم ستوه از تو من از بس که بستهی . بوشعیب .و رجوع به ستهیدن شود.
-
مِرَاءً
فرهنگ واژگان قرآن
بحث و مجادله (کلمه مرية به معناي تردد در چيزي است ، و شک از مريه عموميتر است . امتراء و ممارات به معناي محاجه (دليل آوردن)در آن امري است که مورد ترديد باشد . اصل کلمه مرية از اصطلاح مريت الناقة گرفته شده که معنايش به پستان ماده شتر جهت دوشيدن شير دس...
-
شک کردن
لغتنامه دهخدا
شک کردن . [ ش َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) به شک افتادن . تردید کردن . خلاف یقین کردن . ارتیاب . مراء. ممارات . مریه . امتراء. بیقره . (از یادداشت مؤلف ) : هیچ شک می نکنم کآهوی مشکین تتارشرم دارد ز تو مشکین خط آهوگردن . سعدی .هر جای که بگذری بدان خوبی کس ش...
-
مداجات
لغتنامه دهخدا
مداجات .[ م ُ ] (ع اِمص ) مداوات ملاینه . مصانعه . دشمنی پنهان . (یادداشت مؤلف ). مداجاة : شرعة ولا و شرب هواء ایشان از تغییر زمان و تکدیر حدثان و نوازغ مداجات و شوائب ممارات مبرا ماند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ص 197). میان حضرت فارس و ایگ به حکم تلاصق ...
-
مماراة
لغتنامه دهخدا
مماراة. [ م ُ ] (ع مص ) مِراء. (منتهی الارب ). پیکار نمودن . جدال کردن . عداوت نمودن . (از آنندراج ). جدال و منازعه و لجاجت . (از اقرب الموارد). با کسی ستیهیدن . (دهار) (ترجمان القرآن ) (دستور اللغة) (از مجمل اللغة). با کسی بستیهیدن . (مصادر زوزنی )....
-
مبارات
لغتنامه دهخدا
مبارات . [ م ُ ] (ع مص ) برابری و نبرد کردن با کسی در کاری . همچشمی . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : پلنگ کبر او که با شیر فلک مبارات می کرد بر دست روباه مکر و خدیعت روزگار گرفتار آمد. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 164). عدد رؤوس ایشان با اقطار با...