کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مماحجة پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مماحجة
لغتنامه دهخدا
مماحجة. [ م ُ ح َ ج َ ] (ع مص ) درنگی نمودن در ادای وام و تأخیر کردن . (از ناظم الاطباء). مِحاج . (منتهی الارب ). دیر داشتن وام را و تأخیر کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مماطله . (از اقرب الموارد). این دست آن دست کردن در پرداخت وام .
-
جستوجو در متن
-
دیرداشتن
لغتنامه دهخدا
دیرداشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) بتأخیر انداختن : مجارة؛ دیرداشتن حق کسی را. (منتهی الارب ). امتطال ، مماحجة؛ دیر داشتن وام را. || مدتی متوقف ساختن : رسولان را آنجا دیر داشته نیاید و بزودی بر مراد باز گردانیده شود. (تاریخ بیهقی ).
-
محاج
لغتنامه دهخدا
محاج . [ م ِ ] (ع مص ) دیر داشتن وام و تأخیر کردن در آن . مماحجة. (منتهی الارب ). مماطله . و درنگی نمودن در ادای دین و تأخیر کردن . (ناظم الاطباء). دیر داشتن وام به چیزی را و تأخیر کردن . (آنندراج ).