کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مل میان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
دیرالقائم الاقصی
لغتنامه دهخدا
دیرالقائم الاقصی . [ دَ رُل ْ ءِ مِل ْ اَ صا ] (اِخ ) بر ساحل فرات سمت مغرب راه رقة از بغداد واقع است ابوالفرج این دیر را دیده است و وجه ٔ تسمیه ٔ آن بقائم از این جهت است که در نزدیکی آن برج دیده بانی بلندی در میان مرز روم و ایران قرار گرفته که از آن...
-
قائید طاهر
لغتنامه دهخدا
قائید طاهر. [ هَِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان برده سَرِه بخش اشترنیا و در کنار راه مالرو مل میان به اشترنیان و در جلگه واقع است .هوای آن معتدل است 671 نفر سکنه دارد شیعه هستند و به لری و به فارسی تکلم میکنند. آب آن از رودخانه و قنات و محصولات آن غلات ...
-
اریده
لغتنامه دهخدا
اریده . [ اَرْ ری دِ ] (اِخ ) آرّیده . برادر نامشروع اسکندر و مادر اورقاصه ای بنام آرینّا بود. و او پس از اسکندر داعیه ٔسلطنت داشت . و اوریدیس دختر سینان و زن اریده نیز همین دعوی داشت . مل آگر که دشمن پردیکاس و مورد نفرت او بود، پس از ختم مجلس مشورت ...
-
چم العبید
لغتنامه دهخدا
چم العبید. [ چ َ مِل ْ ع ُ ب َ ] (اِخ ) دهی از دهستان میان آب (بلوک غاقجه ) بخش مرکزی شهرستان اهواز که در 24 هزارگزی خاور اهواز و 6 هزارگزی خاور راه آهن تهران به اهواز واقع است . دشت و گرمسیر است و 100 تن سکنه دارد. آبش از رودخانه ٔ دز. محصولش غلات و...
-
اسماعیل
لغتنامه دهخدا
اسماعیل . [ اِ ] (اِخ ) ابن نوح (ثانی ) سامانی مکنی به ابوابراهیم و ملقب به منتصر. وی برادر عبدالمل» سلطان اخیر از آل سامانست . ایل»خان بسال 389 هَ . ق . عبدالمل» ابوالحارث را مکحول و ابوابراهیم منتصر و ابویعقوب فرزندان نوح بن منصور و اعمام ایشان ابو...
-
ارم الکلبة
لغتنامه دهخدا
ارم الکلبة. [ اِ رَ مُل ْ ک َ ب َ ] (اِخ ) یاارمی الکلبة. موضعی است میان بصرة و مکه . (منتهی الأرب ). اِرَم موضعی است قریب نِباج بین بصره و حجاز، وکلبة نام زنی است که پس از مرگ وی را بدانجا دفن کردند پس آن موضع بنام وی منسوب شد. (معجم البلدان ).- یو...
-
انداخته
لغتنامه دهخدا
انداخته . [ اَ ت َ / ت ِ ] (ن مف ) افکنده . پرتاب شده . پرت شده . (فرهنگ فارسی معین ).ملفوظ. لفیظ. لقی . قذیفه . (منتهی الارب ). || محذوف . ساقط شده . از حساب افکنده . (یادداشت مؤلف ). ساقط شده و از حساب افکنده و بدور انداخته . (فهرست لغات و اصطلاحا...
-
مرازمة
لغتنامه دهخدا
مرازمة. [ م ُ زَ م َ ] (ع مص ) جمع کردن بین دو چیزو مخلوط کردن آن دو. (از متن اللغة): رازم بینهما؛ جمع. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب ). || پی یکدیگر خوردن دو چیز را. جمع کردن میان دو چیز در خوردن ، چون نان و تمر و مانند آن ، و گویند: رازمت الابل ؛ ...
-
حکم المستنصر
لغتنامه دهخدا
حکم المستنصر. [ ح َ ک َ مُل ْ م ُت َ ص ِ ] (اِخ ) نام پادشاه نهم از ملوک اموی اندلس است . وی به سال 350 هَ . ق . پس از وفات پدرش عبدالرحمن ناصر لدین اﷲ بتخت سلطنت جلوس کرد. او همواره حامی علم و هنر بود و پس از جلوس جدیت خود را در این باب بیشتر کرد و ...
-
هنگام
لغتنامه دهخدا
هنگام . [ هََ ] (اِ) درپارسی باستان هَنْگام َ، ارمنی اَنْگَم . (حاشیه ٔ برهان چ معین ). وقت و زمان و گاه . (برهان ) : ای دریغ آن حر هنگام سخا حاتم وش ای دریغ آن گو هنگام وغا سام گرای . رودکی .دلم پرآتش کردی و قد و قامت کوزفرازنامد هنگام مردمیت هنوز. ...
-
راوندی
لغتنامه دهخدا
راوندی . [ وَ ] (اِخ ) زین الدین مجدالاسلام محمودبن محمدبن علی ، خال نجم الدین ابوبکر محمد راوندی مؤلف راحةالصدور و برادر تاج الدین ابوالفضل احمدبن محمد راوندی . او از هنرمندان و ادبا و استادان خط بوده و بپارسی و تازی شعر میسروده است . نجم الدین در ...
-
امام الحرمین
لغتنامه دهخدا
امام الحرمین .[ اِ مُل ْ ح َ رَ م َ ] (اِخ ) عبدالملک بن ابی محمد عبداﷲبن یوسف بن عبداﷲ جوینی ملقب به ضیاءالدین و مکنی به ابوالمعالی و معروف به امام الحرمین (419-478 هَ . ق .). در زمان خود بزرگترین دانشمند اشعری مذهب خراسان شمرده میشد و بسیاری از دان...
-
هستی
لغتنامه دهخدا
هستی . [ هََ ] (حامص ، اِ) وجود. بودن . بود. حیات . زندگی . (یادداشت به خط مؤلف ) : خداوند هستی و هم راستی نخواهد ز تو کژّی و کاستی . فردوسی .از اوی است پیدا مکان و زمان پی مور بر هستی او نشان . فردوسی .به هستی ّ یزدان گوایی دهندروان تو را آشنایی ده...
-
بل
لغتنامه دهخدا
بل . [ ب َ ] (ع حرف ) حرف اضراب است و هرگاه پیش از جمله ای بیاید حرف ابتداء باشد و مفهوم آن باطل کردن معنی ماقبل خود است چون «أم یقولون به جنة، بل جأهم بالحق » (قرآن 70/23) که در این آیه گفته ٔ «به جنة» باطل ، و نقیض آن مقرر شده است . و یا به معنی ...
-
گوش داشتن
لغتنامه دهخدا
گوش داشتن . [ ت َ ] (مص مرکب ) دارای گوش بودن .دارای آلت شنوایی بودن . صاحب اذن بودن : عاشق آن گوش ندارد که نصیحت شنوددرد ما نیک نباشد به مداوای حکیم . سعدی . || به معنی متوجه شدن باشد و کنایه از دیدن و... نگاه کردن نیز هست . (برهان ). متوجه شدن و دی...