کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملیک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملیک
/malik/
معنی
صاحب ملک؛ پادشاه.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملیک
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] 1 - (ص .) صاحب ملک . 2 - صاحب ، خداوند. 3 - خدای تعالی . 4 - (اِ.) پادشاه .
-
ملیک
لغتنامه دهخدا
ملیک . [ م َ ] (ع اِ) پادشاه همه ٔ پادشاهان . (دهار). پادشاه و خداوند. ج ، مُلَکاء. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). صاحب ملک . (از اقرب الموارد) : گفت حاشا که بود با آن ملیک در خداوندی کس دیگرشریک . مولوی (مثنوی چ رمضانی ص 253).جمله مرغان ت...
-
ملیک
فرهنگ فارسی عمید
(اسم، صفت) [عربی، جمع: ملکا] [قدیمی] malik صاحب ملک؛ پادشاه.
-
واژههای مشابه
-
مَلِيکٍ
فرهنگ واژگان قرآن
حکمران مقتدری که مالک تدبير امور مردم و اختياردار حکومت است ( صيغه مبالغه از مَلِک)
-
ابن ملیک حموی
لغتنامه دهخدا
ابن ملیک حموی . [ اِ ن ُ ؟ ] (اِخ ) شاعری است به زبان عرب . او را دیوانیست و در بیروت به طبع رسیده است . وفات او917 هَ . ق . بوده است .
-
جستوجو در متن
-
علی
لغتنامه دهخدا
علی .[ ع َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ حموی ، مشهور به ابن ملیک . از شعرای عرب . رجوع به علاءالدین بن ملیک شود.
-
علی حموی
لغتنامه دهخدا
علی حموی . [ ع َ ی ِح َ م َ ] (اِخ ) ابن محمدبن عبداﷲ، مشهور به ابن ملیک . از شعرای عرب . رجوع به علاءالدین (ابن ملیک ) شود.
-
ملکاء
لغتنامه دهخدا
ملکاء. [ م ُ ل َ ] (ع ص ، اِ) ج ِ مَلیک . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ِ مَلیک ، به معنی پادشاه و خداوند. (آنندراج ).
-
علاءالدین حموی
لغتنامه دهخدا
علاءالدین حموی . [ ع َ ئُدْ دی ن ِ ح َ م َ ] (اِخ ) رجوع به علاءالدین بن ملیک شود.
-
غمگین کردن
لغتنامه دهخدا
غمگین کردن . [ غ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اندوهناک کردن . غمناک کردن : جهانا چند ازین بیداد کردن مرا غمگین و خود را شاد کردن . نظامی .آتش صنعت اگر غمگین کندسوزش از امر ملیک دین کند. مولوی (مثنوی ).رجوع به غمگین داشتن شود.
-
کینونه
لغتنامه دهخدا
کینونه . [ ک َ نو ن َ / ن ِ ] (از ع ، مص ) بودن . (فرهنگ فارسی معین ) : همه مرادهای هردوجهانی چون نردبان پایه است به یک مراد، و آن کینونه است فی مقعد صدق عند ملیک مقتدر. (معارف بهاء ولد ص 26، از فرهنگ فارسی معین ). || (اِمص ) آفرینش . کون . (فرهنگ فا...
-
شکسته حال
لغتنامه دهخدا
شکسته حال . [ ش ِ ک َ ت َ / ت ِ ] (ص مرکب ) بینوا. تهیدست . پریشان . تنگدست . (ناظم الاطباء). محتاج . مفلوک . بیچاره . (آنندراج ). حطیم . (منتهی الارب ) : پیمان شکن هرآینه گردد شکسته حال ان العهود عند ملیک النهی ذِمَم .حافظ.
-
شاه زنبوران
لغتنامه دهخدا
شاه زنبوران . [ هَِ زَم ْ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) فرد ممتاز از زنبوران عسل . امیرالنحل . شاه منج انگبین . آن مگس که پیش امیرالمؤمنین علی (ع ) ایمان آورد و او پادشاه زنبوران بود و یعسوب نام داشت و او را امیرالنحل نیز خوانند. (شرفنامه ٔ منیری ) (آن...