کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملیل پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملیل
لغتنامه دهخدا
ملیل . [ م َ ] (ع ص ) کوماج و گوشت در خاکستر پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). نان در خاکستر گرم یعنی ملة پخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || طریق ملیل ؛راه سپرده و روشن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ). راه پاسپر...
-
ملیل
لغتنامه دهخدا
ملیل . [ م ُ ل َ ] (ع اِ) زاغ . (منتهی الارب ) (آنندراج ).زاغ و کلاغ . (ناظم الاطباء). غراب . (اقرب الموارد).
-
ملیل
لغتنامه دهخدا
ملیل . [ م ُ ل َی ْ ی َ ] (ع ص ) لیل ملیل ؛ شب تاریک . (منتهی الارب ). شب دراز و تاریک . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ملیل
واژهنامه آزاد
مَلیل /malil/ ولرم، نه گرم و نه سرد
-
جستوجو در متن
-
ابوزمعه
لغتنامه دهخدا
ابوزمعه . [ اَ زَ ع َ ] (اِخ ) صحابی است و عبدالعزیزبن عبدالملک بن ملیل از او روایت کند.
-
رملة
لغتنامه دهخدا
رملة. [ رَ ل َ ] (اِخ ) دختر وقیعةبن حرام بن غفاربن ملیل و مادر ابوذر غفاری بود. (الاصابة جزء 7 ص 86).
-
عمارة
لغتنامه دهخدا
عمارة. [ ع ُ رَ ] (اِخ ) ابن عقبةبن عبادبن ملیل غفاری . صحابی بود. نام او را عمارةبن عقبةبن حارثة دانسته اند.رجوع به عماره ٔ غفاری (ابن عقبةبن حارثة...) شود.
-
مملول
لغتنامه دهخدا
مملول . [ م َ ] (ع ص ) کوماج و گوشت در خاکستر پخته . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). ملیل . (یادداشت مرحوم دهخدا).
-
کوماج
لغتنامه دهخدا
کوماج . (اِ) به معنی کماج است و آن نانی باشد معروف . (برهان ). نام نانی است که پزند و خورند و معروف است ... کوماج را به عربی طلمة گویند. (آنندراج ). کماج . (ناظم الاطباء). کماج . طُلمه . خبزالملة. مملول . ملیل . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : دل اعدات...
-
صرد
لغتنامه دهخدا
صرد. [ ص ُ ] (اِخ ) ابن شمیل بن ملیل بن عبداﷲبن ابی بکربن کلاب کلابی . ادراک پیغمبر کرد، و نام فرزندش عبدالرحمان در کتب فتوح یاد شده و محدث مشهور (عبدبن سلیمان کلابی ) شیخ بخاری از نوادگان اوست . ابن سعد او را در ترجمه ٔ عبدة یاد کرده گوید: اسلام راد...
-
عماره ٔ غفاری
لغتنامه دهخدا
عماره ٔ غفاری . [ ع ُ رَ ی ِ غ ِ ] (اِخ ) ابن عقبةبن حارثه ٔ غفاری . صحابی بود. «ابن عبدالبر» بنقل از «ابن اسحاق » وی را جزء کسانی آورده است که در غزوه ٔ خیبر شهید گشتند، اما در «المغازی » ابن اسحاق آمده است که در غزوه ٔ خیبر شخصی یهودی که با عمارة م...
-
لاحق
لغتنامه دهخدا
لاحق . [ ح ِ ] (اِخ ) ابن مالک ابوعقیل الملیلی (بلامین مصغراً). ذکره ابوموسی فی الذیل و اخرج من طریق الاصمعی عن هرم بن الصقر عن بلال بن الاسعر عن المسوربن مخرمة من ابی عقیل لاحق ابن مالک انه قال لعمر انبأنا ابوعقیل احد بنی ملیل لقیت رسول اﷲ (ص ) علی...
-
اصرمان
لغتنامه دهخدا
اصرمان . [ اَ رَ ] (ع اِ) اصرمانی . ورکاک و زاغ . (منتهی الارب ). صُرَد وغراب . (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (تاج العروس ). || شب و روز. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). لیل و نهار. (قطر المحیط) (اقرب الموارد) (المنجد). شب و روز زیرا هر یک از...
-
شب
لغتنامه دهخدا
شب . [ ش َ ] (اِ، ق ) مدت فاصله ٔ از غروب آفتاب تا طلوع صبح صادق . (از فرهنگ نظام ). لیل . (برهان قاطع) (بهار عجم ) (آنندراج ). قرار داشتن قسمتی ازکره ٔ زمین است در تاریکی سایه ٔ زمین وقتی که آفتاب زیر افق پنهان باشد. (از التفهیم ). مقابل روز. مدت زم...