کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملیص پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملیص
لغتنامه دهخدا
ملیص . [ م َ ] (ع ص ) بچه ای که مادر او را مرده ، افکنده . (از اقرب الموارد): القته ملیصاً و ملیطاً؛ بچه ناتمام افکند. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
ملیص
لغتنامه دهخدا
ملیص . [ م َ ] (ع مص ) پلیدی انداختن . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
ملیص
لغتنامه دهخدا
ملیص . [ م َ] (ع ص ) مَلِص . (اقرب الموارد). رجوع به ملص شود.
-
واژههای همآوا
-
ملیث
لغتنامه دهخدا
ملیث . [ م ِ ی َ ] (ع ص ) مرد استوار و توانا. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ملیث
لغتنامه دهخدا
ملیث . [ م ُ ل َی ْ ی َ ] (ع ص ) فربه خوار و ذلیل . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). فربه خوار و ذلیل و تنبل از جهت فربهی . (ناظم الاطباء).
-
ملیس
لغتنامه دهخدا
ملیس . [ م َ ] (اِ) به لغت مراکش ، آلو. (ناظم الاطباء).
-
ملیس
لغتنامه دهخدا
ملیس . [ م َ ] (ع ص ) ترش و شیرین . میخوش . (دزی ج 2 ص 612).
-
ملیس
واژهنامه آزاد
نام دیگر گیاه بادرنجبویه
-
جستوجو در متن
-
آبکانه
لغتنامه دهخدا
آبکانه . [ ن َ / ن ِ ] (ص ، اِ) بچه ٔ آدمی یا حیوان که سقط شود. جِهض . جهیض . مجهض . ملیص . زلیق . ملیط. مُملص . آفکانه . افکانه . فکانه . آپکانه . بچه ٔ از بار رفته .- آبکانه کردن ؛ سقط کردن .
-
ملص
لغتنامه دهخدا
ملص . [ م َ ل ِ ] (ع ص ) رشاء ملص ؛ رسن دلو که تابان و لغزان باشد. (منتهی الارب ) (از آنندراج ). طناب دول که تابان و لغزان باشد و در دست گیر نکند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ملیص . (از اقرب الموارد).