کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملک پناه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ملکجهان
فرهنگ نامها
(تلفظ: malak jahān) (عربی ـ معرب) فرشته جهان ؛ (به مجاز) زیباروترین .
-
ملکزاده
فرهنگ نامها
(تلفظ: malek zāde) (عربی ـ فارسی) (در قدیم) فرزند شاه ، شاه زاده .
-
ملکزمان
فرهنگ نامها
(تلفظ: malak zamān) (عربی) (= مَلَک جهان) ، ← مَلَک جهان .
-
ملکسیما
فرهنگ نامها
(تلفظ: malak simā) (عربی) خوشگل ، پریچهر ، فرشته روی ، زیبا روی .
-
ملکشاد
فرهنگ نامها
(تلفظ: malak šād) (عربی ـ فارسی) زیباروی شاد ، فرشته روی شادمان ؛ شاداب و زیبا .
-
ملکناز
فرهنگ نامها
(تلفظ: malek nāz) (عربی ـ فارسی) موجب افتخار پادشاه به لحاظ زیبایی ؛ ویژگی آن که ناز و کرشمهای شاهانه دارد .
-
ملکنسا
فرهنگ نامها
(تلفظ: malek nesā) (عربی) پادشاهِ زنان ، سَرور زنان ؛ فرشته رو و زیبا در میان زنان .
-
زنگ ملک
لغتنامه دهخدا
زنگ ملک . [ زَ م ُ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که 191 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
عالم ملک
لغتنامه دهخدا
عالم ملک . [ ل َ م ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عالم اجسام و شهادت است و گاه عالم وجود بطور مطلق و کلی اراده میشود. رجوع به اسفار ج 3 ص 65 و به عالم شهادت شود.
-
ینگی ملک
لغتنامه دهخدا
ینگی ملک . [ ی ِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بزچلوی بخش وفس شهرستان اراک ، واقع در 8000گزی باختر کمیجان ، سر راه عمومی کمیجان به همدان ، با 312 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است و از طریق کمیجان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
-
ملک الموت
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ کُ لْ مَ) [ ع . ] (اِ.) عزراییل ، فرشته ای که جان انسان را می گیرد.
-
چاردار ملک
لغتنامه دهخدا
چاردار ملک . [ رِ م ُ ] (اِخ ) چهار شهر خراسان که مورد هجوم غزان قرارگرفت و ویران شد و عبارت بودند از مرو و بلخ و هرات و نیشابور.
-
تخت ملک
لغتنامه دهخدا
تخت ملک .[ ت َ م َ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نیکشهر شهرستان چابهار که در سی هزارگزی شمال باختری نیکشهر و بر کنار راه شوسه ٔ چابهار به ایران شهر واقع است و 35 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
تلمیذبن ملک
لغتنامه دهخدا
تلمیذبن ملک . [ ت ِ ؟ ] (اِخ ) اسحاق بن محمدبن حمزة الرومی الحنفی .او راست : اعراب القرآن . (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 202).
-
دیزج ملک
لغتنامه دهخدا
دیزج ملک . [ زَ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر با 618 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).