کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملک پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
زنگ ملک
لغتنامه دهخدا
زنگ ملک . [ زَ م ُ ] (اِخ )دهی از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر است که 191 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
عالم ملک
لغتنامه دهخدا
عالم ملک . [ ل َ م ِ م ُ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) عالم اجسام و شهادت است و گاه عالم وجود بطور مطلق و کلی اراده میشود. رجوع به اسفار ج 3 ص 65 و به عالم شهادت شود.
-
ینگی ملک
لغتنامه دهخدا
ینگی ملک . [ ی ِ م ُ ] (اِخ ) دهی است از دهستان بزچلوی بخش وفس شهرستان اراک ، واقع در 8000گزی باختر کمیجان ، سر راه عمومی کمیجان به همدان ، با 312 تن سکنه . آب آن از قنات و راه آن مالرو است و از طریق کمیجان اتومبیل می توان برد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
-
ملک الموت
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ کُ لْ مَ) [ ع . ] (اِ.) عزراییل ، فرشته ای که جان انسان را می گیرد.
-
چاردار ملک
لغتنامه دهخدا
چاردار ملک . [ رِ م ُ ] (اِخ ) چهار شهر خراسان که مورد هجوم غزان قرارگرفت و ویران شد و عبارت بودند از مرو و بلخ و هرات و نیشابور.
-
تخت ملک
لغتنامه دهخدا
تخت ملک .[ ت َ م َ ل ِ ] (اِخ ) ده کوچکی است از دهستان نیکشهر شهرستان چابهار که در سی هزارگزی شمال باختری نیکشهر و بر کنار راه شوسه ٔ چابهار به ایران شهر واقع است و 35 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9).
-
تلمیذبن ملک
لغتنامه دهخدا
تلمیذبن ملک . [ ت ِ ؟ ] (اِخ ) اسحاق بن محمدبن حمزة الرومی الحنفی .او راست : اعراب القرآن . (از اسماء المؤلفین ج 1 ص 202).
-
دیزج ملک
لغتنامه دهخدا
دیزج ملک . [ زَ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان اوزومدل بخش ورزقان شهرستان اهر با 618 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 4).
-
دسکره ٔ ملک
لغتنامه دهخدا
دسکره ٔ ملک . [ دَ ک َ رَ ی ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) دسکرةالملک . دسکره . رجوع به دسکرة (اِخ ) و پرویز در همین لغت نامه شود.
-
ده ملک
لغتنامه دهخدا
ده ملک . [ دِه ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از بخش راین شهرستان بم . واقع در شش هزارگزی شمال راین . سکنه ٔ آن 150 تن . آب آن از قنات تأمین می شود. راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
ده ملک
لغتنامه دهخدا
ده ملک . [ دِه ْ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان کوهبنان بخش راور شهرستان کرمان . واقع در 56هزارگزی شمال باختری راور. سکنه ٔ آن 600تن . راه آن فرعی . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 8).
-
زرده ملک
لغتنامه دهخدا
زرده ملک . [ زَ دِ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کله بوز است که در بخش مرکزی شهرستان میانه واقع است و 111 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
رجم ملک
لغتنامه دهخدا
رجم ملک . [ رَ م ِ م َ ل ِ ] (اِخ ) (به معنی دوست سلطان ) یکی از اسیرانی که فرستاده شدند که در هیکل در حضور خداوند نماز گزارند. (قاموس کتاب مقدس ).
-
شاه ملک
لغتنامه دهخدا
شاه ملک . [ م َ ل ِ ] (اِخ ) ملقب به الجندی . حاکم شهر جند بود و در سال 432 هَ . ق . خوارزم رااز دست اولاد آلتونتاش خوارزمشاه بیرون کرده . رجوع به تاریخ بیهقی چ سعید نفیسی ص 838، 837 و 830 و رجال حبیب السیر ص 110 شود.
-
قلعه ملک
لغتنامه دهخدا
قلعه ملک . [ ق َ ع َ م َ ل ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان حومه ٔ بخش مرکزی شهرستان اهر، واقع در 10هزارگزی شمال اهر و500 هزارگزی شوسه ٔ اهر به کلیبر. موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن معتدل است . سکنه ٔ آن 125 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات و...