کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملکت آرای پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملکت آرای
لغتنامه دهخدا
ملکت آرای . [ م ُک َ ] (نف مرکب ) ملک آرای . که مملکت را آراید. که کشور را به خرمی و شکوفایی و رونق می رساند : مسندآرای به فر و به شکوه ملکت آرای به رای و تدبیر. سوزنی .ملکت آرای مشرق و مغرب بر ره و رسم خوب و رای صواب . سوزنی .صاحب عالم عادل ، ملک اه...
-
واژههای مشابه
-
ملکت رانی
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (حامص .) کشور - داری ، سلطنت .
-
ملکت بخش
لغتنامه دهخدا
ملکت بخش . [ م ُ ک َ ب َ ] (نف مرکب ) که مملکت و پادشاهی بخشد. که عظمت و بزرگی و فرمانروایی بخشد. ملک بخش : تراست ملک و تویی ملک دار و ملکت بخش ترا سزاست خدایی به هر زبان الحق .انوری (دیوان چ مدرس رضوی ص 273).
-
ملکت ده
لغتنامه دهخدا
ملکت ده . [ م ُ ک َ دِه ْ ] (نف مرکب ) ملک بخش : آن شاه که امر لطف و قهرش ملکت ده و سلطنت ستان است . وحشی بافقی .رجوع به ماده ٔ قبل شود.
-
ملکت طراز
لغتنامه دهخدا
ملکت طراز. [ م ُ ک َ طَ ] (نف مرکب ) ملکت طرازنده . ملک آرا. آنکه مملکت را رونق و آرایش دهد : افسرخدای خسرو، کشورگشای رستم ملکت طراز عادل ملت فروز داور.خاقانی .
-
دار ملکت
لغتنامه دهخدا
دار ملکت . [ رِ م ُ ک َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) دارملک : دارای دارملکت او شاه مشرق است کانواع نعمت از در دارا رسد مرا.خاقانی .
-
مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُکُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
بردگان شما-کنیزان شما(معنی کلمه به کلمه اش می شود : مالک شده دستهای راست شما ، از آن جهت است که قرار داد و پیمان را با دست راست می بندند یا اینکه گرفتن و مالکیت نیز به وسیله دست راست که نشانه ی قدرت است شایع می باشد به هرحال عبارت " مَلَکَتْ أَيْمَان...
-
مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُهُمْ
فرهنگ واژگان قرآن
بردگان آنها - کنیزان آنها(معنی کلمه به کلمه اش می شود : مالک شده دستهای راست شما ، از آن جهت است که قرار داد و پیمان را با دست راست می بندند یا اینکه گرفتن و مالکیت نیز به وسیله دست راست که نشانه ی قدرت است شایع می باشد به هرحال عبارت " مَلَکَتْ أَيْ...
-
مَا مَلَکَتْ أَيْمَانُهُنَّ
فرهنگ واژگان قرآن
بردگان آن زنان (معنی کلمه به کلمه اش می شود : مالک شده دستهای راست شما ، از آن جهت است که قرار داد و پیمان را با دست راست می بندند یا اینکه گرفتن و مالکیت نیز به وسیله دست راست که نشانه ی قدرت است شایع می باشد به هرحال عبارت " مَلَکَتْ أَيْمَانُکُمْ ...
-
مَا مَلَکَتْ يَمِينُکَ
فرهنگ واژگان قرآن
بردگانت - کنیزانت (معنی کلمه به کلمه اش می شود : مالک شده دستهای راست شما ، از آن جهت است که قرار داد و پیمان را با دست راست می بندند یا اینکه گرفتن و مالکیت نیز به وسیله دست راست که نشانه ی قدرت است شایع می باشد به هرحال عبارت " مَلَکَتْ أَيْمَانُکُ...
-
جستوجو در متن
-
آرای
لغتنامه دهخدا
آرای . (نف مرخم ) مانند آرا در اسماء مرکبه به معنی آراینده آید و کلمه ٔ مرکّبه معنی وصفی دهد، چون :انجمن آرای ، بت آرای ، بزم آرای ، پیکرآرای ، جهان آرای ، چمن آرای ، خاطرآرای ، خودآرای ، دست آرای ، دل آرای ، رزم آرای ، سخن آرای ، شهرآرای ، صدرآرای ،...
-
مسندآرای
لغتنامه دهخدا
مسندآرای . [ م َ ن َ ] (نف مرکب ) مسندآرا. رجوع به مسندآرا شود : مسندآرای به فر و به شکوه ملکت آرای به رای و تدبیر.سوزنی .
-
دادگستر
لغتنامه دهخدا
دادگستر. [ گ ُ ت َ ] (نف مرکب ) دادور. دادگر. عادل . عادلی که عدل و داد را در میان مردم جاری کند و مبسوط سازد. (انجمن آرای ناصری ) : بدویست کیهان خرم بپای همو دادگستر به هر دو سرای . فردوسی .هر آن شاه کو دادگستر بودبه هر دو جهان شاه سرور بود. فردوسی ...