کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملوخ پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملوخ
لغتنامه دهخدا
ملوخ . [ م ُ ] (ع مص ) بازماندن گشن از گشنی . (منتهی الارب ). ملاخة. (ناظم الاطباء). رجوع به ملاخة شود.
-
جستوجو در متن
-
ملاخة
لغتنامه دهخدا
ملاخة. [ م َ خ َ ] (ع مص )بی مزه گردیدن . (منتهی الارب ). متغیر و مزه برگشته شدن طعام . (آنندراج ). بی طعم و بی مزه گردیدن . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بازماندن گشن از گشنی . مُلوخ . (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء).
-
ملخ
لغتنامه دهخدا
ملخ . [ م َ ] (ع مص )رفتار سخت و سخت رفتن . گویند: ملخ القوم ملخة صالحة؛ اذا ابعدوا فی الارض . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). ملخ القوم ؛ یعنی دور رفتند آن قوم در زمین . (ناظم الاطباء). || آمد و رفت و تردد نمودن در باطل و بسیاری کردن در آن . (منته...