کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
مله هار پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
مله هار
لغتنامه دهخدا
مله هار. [ م ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان هرسم است که در بخش مرکزی شهرستان شاه آباد واقع است و 200 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
واژههای مشابه
-
ملة
لغتنامه دهخدا
ملة. [ م َل ْ ل َ ] (ع اِ)خاکستر گرم . (دهار) (از اقرب الموارد). خاکستر گرم و ریگ گرم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).- خبزالملة ؛ نان کماج . (ذخیره ٔ خوارزمشاهی ). نان پخته شده در ملة و گویند: «اطعمنا خبز ملة» و نگویند: «اطعمنا ملة»، زیرا...
-
ملة
لغتنامه دهخدا
ملة. [ م ِل ْ ل َ ] (ع اِ) کیش . دین . (ترجمان القرآن ). کیش . (السامی ) (مهذب الاسماء). کیش و شریعت . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شریعت و دین . ج ، ملل . (ناظم الاطباء). شریعت یا دین و گویند ملة و طریقة یکی است و آن اسم است از «املیت الکتاب »، سپس به...
-
ملة
لغتنامه دهخدا
ملة. [ م ُل ْ ل ِ / م َل ْ ل َ ] (ع اِ) دوخت نخستین . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). دوخت نخستین قبل از دوباره دوزی . ج ، مُلَل . (از اقرب الموارد).
-
مِّلَّةَ
فرهنگ واژگان قرآن
دين - کيش - آیین - طريقهاي که انتخاب و اتخاذ شده باشد
-
مَلّه
لهجه و گویش بختیاری
malla شنا.
-
مَلَه
لهجه و گویش بختیاری
ma:la محله.
-
قشلاق مله
لغتنامه دهخدا
قشلاق مله . [ ق ِ م ِ ل َ ] (اِخ ) دهی از دهستان خورخوره ٔ بخش دیواندره ٔ شهرستان سنندج واقع در 64 هزارگزی باختر خورخوره . موقع جغرافیایی آن کوهستانی و هوای آن سردسیری است . سکنه ٔ آن 156 تن است . آب آن از چشمه و محصول آن غلات ، توتون ، لبنیات و شغل ...
-
مله گاله
لغتنامه دهخدا
مله گاله . [ م ُل ْ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کوهمره سرخی است که در بخش مرکزی شهرستان شیراز واقع است و 256 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
-
مله ابوالعباس
لغتنامه دهخدا
مله ابوالعباس . [ م ِ ل ِ اَ بُل ْ ع َب ْ با ] (اِخ ) دهی ازدهستان میداود (سرگچ ) است که در بخش جانکی گرمسیر شهرستان اهواز واقع است و 600 تن سکنه دارد که از طایفه ٔ جانکی هستند. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
مله امیرخان
لغتنامه دهخدا
مله امیرخان . [ م ِ ل ِ اَ ] (اِخ ) دهی از بخش گوران شهرستان شاه آباد است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
مله امیری
لغتنامه دهخدا
مله امیری . [ م ِ ل ِ اَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سراب دور است که در بخش چگنی شهرستان خرم آباد واقع است و 180 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6).
-
مله بید
لغتنامه دهخدا
مله بید. [ م ِ ل ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان بیلوار است که در بخش مرکزی شهرستان کرمانشاهان واقع است و 110 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
-
مله بیگلر
لغتنامه دهخدا
مله بیگلر. [ م ِ ل ِ ل َ ] (اِخ ) دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان است و 150 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).