کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملفوظی پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملفوظی
لغتنامه دهخدا
ملفوظی . [ م َ ] (ع ص ) حرف ملفوظی . رجوع به همین ماده شود.
-
واژههای مشابه
-
حرف ملفوظی
لغتنامه دهخدا
حرف ملفوظی . [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح جفر، در برابر حرف ملبوبی و حرف مسروری است . و آن حرفی است که نام آن از ترکیب سه حرف پدید آید بشرط آنکه حرف اول و آخرش از دو جنس باشد، چون : الف (= ا ل ف ) و جیم (= ج ی م ) و اینها سیزده ح...
-
جستوجو در متن
-
حرف زائدالحرکة
لغتنامه دهخدا
حرف زائدالحرکة. [ ح َ ف ِ ءِ دُل ْ ح َ رَ ک َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی ازدو قسم حروف ملفوظی است . رجوع به حرف ملفوظی شود.
-
حرف زائدالسکون
لغتنامه دهخدا
حرف زائدالسکون .[ ح َ ف ِ ءِ دُس ْ س ُ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) یکی ازدو قسم حروف ملفوظی است . رجوع به حرف ملفوظی شود.
-
حرف مسروری
لغتنامه دهخدا
حرف مسروری . [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) در اصطلاح اهل جفر در برابر حرف ملفوظی و حرف ملبوبی است . حرفی است که نام آن ازسه حرف تشکیل شده و اول و آخر آن یک جنس باشد: میم (م ی م )، نون (ن و ن ). رجوع به حرف ملفوظی و ملبوبی شود. و در جهانگیری...
-
حرف ملبوبی
لغتنامه دهخدا
حرف ملبوبی . [ ح َ ف ِ م َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) حرف مکتوبی . در اصطلاح اهل جفر در برابر حرف ملفوظی و حرف مسروری است ، و آن حرفی باشد که نام آن از دو حرف تشکیل شود و آنها دوازده حرفند: با تا ثا حا خا را زا طا ظا فا ها یا. و در فرهنگ جهانگیری اینه...
-
ملفوظ
لغتنامه دهخدا
ملفوظ. [ م َ ] (ع ص )انداخته . (ناظم الاطباء). انداخته و از دهن بیرون افکنده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بیان شده و گفته شده . (ناظم الاطباء). گفته شده . مقابل مکتوب . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). || تلفظشده . (ناظم الاطباء). که به زبان گذ...
-
ق
لغتنامه دهخدا
ق . (حرف ) حرف بیست و چهارم است از حروف الفبای فارسی و حرف بیست و یکم از حروف الفبای عربی و حرف نوزدهم از حروف ابجد و در حساب جُمَّل آن را بصد دارند و نام آن قاف است و آن در اصل نونی است که دو نقطه از درون بر سر او زیادکرده اند و گفته اند آن شکلی است...
-
د
لغتنامه دهخدا
د. (حرف ) صورت حرف دهم از الفبای فارسی و هشتم از الفبای عربی و چهارم از الفبای ابجدی و نام آن دال است و گاه برای استواری ِ ضبط، دال مهمله گویند. (مقدمه ٔ برهان ). و آن از حروف ترابیه و نطعیه و قلقله و متشابهه و ملفوظی و شمسیه و مصمته و محقورة و مجزوم...
-
ش
لغتنامه دهخدا
ش . (حرف ) حرف شانزدهم از الفبای فارسی و سیزدهم از حروف هجای عرب و بیست و یکم از حروف ابجد و در حساب ترتیبی نماینده ٔ عدد شانزده است و به حساب جُمَّل آن را به سیصد دارند. نام آن در فارسی و عربی شین است . در تهجی عبرانی که اصل تهجّی عربی است نام این ح...