کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملفق پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملفق
معنی
(مُ لَ فَّ) [ ع . ] (اِمف .) متشکل ، مرکب .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملفق
فرهنگ فارسی معین
(مُ لَ فَّ) [ ع . ] (اِمف .) متشکل ، مرکب .
-
ملفق
لغتنامه دهخدا
ملفق . [ م ُ ل َف ْ ف َ ] (ع ص ) سخن دروغ آراسته و مزخرف . (آنندراج ) (ناظم الاطباء). برساخته . بساخته . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به ملفقة شود.
-
جستوجو در متن
-
باکویه
لغتنامه دهخدا
باکویه . [ ی َ ] (اِخ ) جد محمدبن عبداﷲبن احمد شیرازی صوفی است . ابوبکربن خلف و ابوالقاسم قشیری از او روایت کرده اند. (از تاج العروس ). شیخ باکویی به شیراز، گویند برادر پیرحسین بوده و مرید ابوعبداﷲ خفیف . (ازتاریخ گزیده چ نوائی ص 662).صاحب شدّالازار ...