کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملز پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملز
لغتنامه دهخدا
ملز. [ م َ ] (ع مص ) بردن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ): ملز به ملزاً؛ برد آن را. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || درنگ کردن و سپس ماندن . (آنندراج ) (از منتهی الارب ): ملز عنه ؛ درنگ کرد و سپس ماند از آن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ملز
لغتنامه دهخدا
ملز. [ م َ ل ِ ] (ع ص ) مرد سخت پی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ملز
لغتنامه دهخدا
ملز. [ م ِ ل َزز ] (ع ص ) مرد سخت خصومتگر. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء): رجل ملز؛ مرد شدیدالخصومه و طالب آن . و گویند: هو ملز فی خصوماته . و همچنین است امراءة ملز. (از اقرب الموارد).
-
واژههای همآوا
-
ملذ
لغتنامه دهخدا
ملذ. [ م َ ] (ع مص ) دروغ گفتن . (تاج المصادربیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ازناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || نیزه زدن . (تاج المصادر بیهقی ) (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از اقرب الموارد). || سخت خفته دویدن ستورو تیز دویدن آن . (منتهی الارب ) (...
-
ملذ
لغتنامه دهخدا
ملذ. [ م َ ل َ ] (ع مص ) آمیخته و مختلط شدن تاریکی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || (اِمص ) آمیزش تاریکی . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء).
-
ملذ
لغتنامه دهخدا
ملذ. [ م َ ل َذذ ] (ع ص ) مزه دار و خوشمزه . ج ، مَلاذّ. (ناظم الاطباء). || (اِ) موضع لذت . ج ، مَلاذّ. (از اقرب الموارد) (یادداشت به خط مرحوم دهخدا).
-
ملظ
لغتنامه دهخدا
ملظ. [ م ُ ل َظظ ] (ع ص ) لازم الاجرا و کردنی . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و رجوع به الظاظ شود.
-
ملظ
لغتنامه دهخدا
ملظ. [ م ُ ل ِظظ ] (ع ص ) مبرم و الحاح کننده در سؤال . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ستیهنده . || لازم گیرنده . (ناظم الاطباء). و رجوع به الظاظ شود.- ملظبه ؛ ملازم آن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
لارقس
لغتنامه دهخدا
لارقس . [ رِ ] (معرب ، اِ) نام علمی مِلِز، و آن نوعی از سرو است .
-
اسپیریتوسانتو
لغتنامه دهخدا
اسپیریتوسانتو. [ اِ ت ُت ُ ] (اِخ ) (بمعنی «روح القدس ») نام ایالتی است از ایالات برزیل واقع در امریکای جنوبی بین دو ایالت ریودژانیرو و باهیا که اولی در جنوب و دومی در شمال وی جا دارد و تا ساحل دریا امتداد مییابد و در بین 18 درجه و 5 دقیقه تا 21 درجه...