کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملدس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملدس
لغتنامه دهخدا
ملدس . [ م ِ دَ ](ع اِ) آن سنگ که بدان هسته ٔ خرما کوبند. ج ، ملادس . (مهذب الاسماء). سنگ سخت که به وی هسته ٔ خرما کوبند ودانه ٔ زردآلو و جز آن شکنند. (منتهی الارب ) (آنندراج ). سنگ ستبر که بدان هسته ها را کوبند و شکنند. (ناظم الاطباء) (از اقرب الموا...
-
ملدس
لغتنامه دهخدا
ملدس . [ م ُ ل َدْ دَ ] (ع ص ) خف ملدس ؛ موزه ٔ پاره زده . (منتهی الارب )(از اقرب الموارد). || پی زده و پاره زده ووصله کرده شده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ملادس
لغتنامه دهخدا
ملادس . [ م َ دِ ] (ع اِ) ج ِ مِلْدَس . (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملدس شود.
-
موزه
لغتنامه دهخدا
موزه . [ زَ / زِ ] (اِ) به ترکی چکمه گویند. (از برهان ). چکمه و معرب آن موزج است . (از المعرب جوالیقی ص 311). خف . موزج . (دهار) (منتهی الارب ). مندل . مندلی .نخاف . قسوب . (منتهی الارب ). یک نوع پاافزار که تا ساق پا و زیر زانو را می پوشاند و چکمه نی...