کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملدان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملدان
لغتنامه دهخدا
ملدان . [ م َ ل َ ] (ع مص ) جنبیدن و شادمانی نمودن . مَلد. (منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). جنبیدن شاخه و میوه ٔ آن . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
درخشیدگی
لغتنامه دهخدا
درخشیدگی . [ دُ / دَ / دِ رَ دَ / دِ ] (حامص ) درخشان بودن : ملد، ملدان ؛ درخشیدگی روی . (منتهی الارب ).
-
ملد
لغتنامه دهخدا
ملد. [ م َ ل َ ](ع مص ) جنبیدن و شادمانی کردن . مَلَدان . (منتهی الارب ) (آنندراج ). اهتزاز. (از اقرب الموارد). || (اِ) جوانی و تازگی و درخشندگی روی . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). جوانی . (از اقرب الموارد). || نعمت و اهتزاز. ج ، املاد. (از اقرب الم...