کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملحم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملحم
/molham/
معنی
نوعی جامۀ ابریشمی؛ جامۀ سفید ابریشمی.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملحم
فرهنگ فارسی معین
(مَ حَ) [ ع . ] (اِ.) جامه و بافتة ابریشمی .
-
ملحم
لغتنامه دهخدا
ملحم . [ م َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان حومه ٔ بخش سلماس است که در شهرستان خوی واقع است و 440 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
ملحم
لغتنامه دهخدا
ملحم . [ م َ ح َ ] (ع اِ) جای پرگوشت و جای گوشت دار. ج ، ملاحم . (ناظم الاطباء).
-
ملحم
لغتنامه دهخدا
ملحم . [ م ُ ح َ ] (ع اِ) نوعی است از جامه . (مهذب الاسماء) (از منتهی الارب ). نوعی است از جامه ها. (صراح ). نوعی از پارچه ٔ ابریشمی که نهایت ملایم باشد. (غیاث ). بافته ٔ ابریشمی را گویند. (برهان ). نوعی از جامه ٔ بافته ٔ ابریشمی و در برهان به این مع...
-
ملحم
لغتنامه دهخدا
ملحم . [ م ُ ح ِ ] (ع ص ) گوشت خوراننده باز را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). گوشت خوراننده و آنکه به باز گوشت می خوراند. (ناظم الاطباء). گوشت خوراننده و گویندآنکه نزد او گوشت بسیار باشد. (از اقرب الموارد).
-
ملحم
لغتنامه دهخدا
ملحم . [ م ُ ل َح ْ ح ِ ] (ع ص ) که گوشت آورد. که گوشت رویاند. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنچه به سبب تجفیف لطیف و تعدیل مزاج ، خونی که وارد موضع جراحت شده منعقد ساخته مستحیل به گوشت کند و او را منبت اللحم نیز گویند. و رجوع به مُلَحِّمَة شود.
-
ملحم
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] [قدیمی] molham نوعی جامۀ ابریشمی؛ جامۀ سفید ابریشمی.
-
واژههای مشابه
-
ملحم در
لغتنامه دهخدا
ملحم در. [ م َ ح َ دَ ] (اِخ ) دهی از دهستان سربند پایین است که در بخش سربند شهرستان اراک واقع است و 291 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
ملحم لو
لغتنامه دهخدا
ملحم لو. [ م َ ح َ ] (اِخ ) دهی از دهستان آجرلوست که در بخش مرکزی شهرستان مراغه واقع است و 128 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 4).
-
موم و ملحم
فرهنگ گنجواژه
موم و مرهم.
-
واژههای همآوا
-
ملهم
واژگان مترادف و متضاد
الهامبخش، الهامکننده
-
ملهم
فرهنگ فارسی معین
(مُ هِ) [ ع . ] (اِفا.) 1 - الهام کننده ، تلقین کننده . 2 - خدای تعالی ؛ ج . ملهمین .
-
ملهم
فرهنگ فارسی معین
(مُ هَ) [ ع . ] (اِمف .) الهام شده .