کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملجان پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملجان
لغتنامه دهخدا
ملجان . [ ] (اِخ ) رجوع به ملجمان شود.
-
ملجان
لغتنامه دهخدا
ملجان . [ م َ ] (ع ص ) رجل ملجان ؛ مرد ناکس که شیر ناقه بمکد از ناکسی و ندوشد. (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطباء). رجل ملجان و مَصّان ؛ مردی که ازلئامت شیر شتر و گوسفند را از پستان آنها بمکد و آن را ندوشد مبادا که شنیده شود. (از اقرب الموارد).
-
ملجان
لغتنامه دهخدا
ملجان . [ م َل ْ ل َ ] (اِخ ) ناحیه ای است بین ارجان و شیراز. قریه ها و حصارها دارد. (از معجم البلدان ). ناحیه ای است به فارس میان ارجان و شیراز. (انجمن آرا).
-
جستوجو در متن
-
جان
لغتنامه دهخدا
جان . (اِ) بقول هوبشمان از کلمه ٔ سانسکریت ذیانه (فکر کردن ) است . و بقول مولر و یوستی جان با کلمه ٔ اوستائی گیه (زندگی کردن ) از یک ریشه است ولی هوبشمان آنرا صحیح نمیداند. در پهلوی گیان شکل قدیمتر و جان شکل تازه تلفظ جنوب غربی است . و در کردی و بلوچ...