کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملجاء پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملجاء
معنی
(مَ جَ) [ ع . ] (اِ.) پناهگاه .
فرهنگ فارسی معین
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملجاء
فرهنگ فارسی معین
(مَ جَ) [ ع . ] (اِ.) پناهگاه .
-
ملجاء
لغتنامه دهخدا
ملجاء. [ م َ ] (ع ص ) شاة ملجاء؛ گوسفندی که پاره ای از او سفید بود و پاره ای سیاه . (مهذب الاسماء). چیزی که سفیدی و سیاهی داشته باشد. (از معجم البلدان ).
-
ملجاء
لغتنامه دهخدا
ملجاء. [ م َ ج َءْ ] (ع اِ) پناگاه . ج ، ملاجی ٔ.(مهذب الاسماء). اندخسواره . (دهار). پناهگاه . (ترجمان القرآن ). پناه جای . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). به معنی جای پناه مأخوذ از لجاء که به معنی پناه گرفتن است . (غیاث ) (آنندراج ). مَعقِل . مَلاذ....
-
ملجاء
لغتنامه دهخدا
ملجاء. [ م َ ج َءْ ] (ع مص ) پناه گرفتن به کسی . (تاج المصادربیهقی ). پناه گرفتن . (صراح ). لَجاءْ. پناه گرفتن . (ناظم الاطباء). التجاء. (از ذیل اقرب الموارد).
-
ملجاء
لغتنامه دهخدا
ملجاء. [ م ُ ج َءْ ] (ع ص ) به ستم به کاری داشته . مجبور. مضطر. درمانده . ناچار. ناگزیر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : هم به خدمت و مراعات تو ملجاء تواند بود و هم به حکم و فرمان تو ملجم . (مرزبان نامه چ قزوینی ص 150). و رجوع به الجاء شود.- ملجاء شدن ...
-
جستوجو در متن
-
ملاجی
لغتنامه دهخدا
ملاجی ٔ. [ م َ ج ِءْ ] (ع اِ) ج ِ ملجاء. (مهذب الاسماء) (از اقرب الموارد). رجوع به ملجاء شود.
-
ملاذ
فرهنگ فارسی معین
(مَ) [ ع . ] (اِ.) ملجاء، پناهگاه .
-
مجار
لغتنامه دهخدا
مجار. [ م ُ ] (ع اِ) ملجاء و پناه . (ناظم الاطباء). و رجوع به مجیر شود.
-
خردپناه
لغتنامه دهخدا
خردپناه . [ خ ِ رَ پ َ ] (ص مرکب ) ملجاء عقل . آنکه صاحبان عقل را ملجاء است . آنکه عاقلان را در کارهای عقلانی تشویق کند : این نامه بنام پادشاهی جان زنده کنی خردپناهی .نظامی .
-
عالم پناه
لغتنامه دهخدا
عالم پناه . [ ل َ پ َ] (ص مرکب ) ملجاء و پناه جهانیان . (ناظم الاطباء).
-
موألة
لغتنامه دهخدا
موألة. [ م َ ءَ ل َ ] (ع اِ) پناه . (منتهی الارب ).ملجاء. (المنجد). پناه و پناهگاه . (ناظم الاطباء).
-
مجعم
لغتنامه دهخدا
مجعم . [ م َ ع َ ] (ع اِ) ملجاء و پناه جای . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
محجاء
لغتنامه دهخدا
محجاء. [ م َ ج َءْ ] (ع ص ) پناه جای . (منتهی الارب ). پناه جای و پناهگاه . (ناظم الاطباء). ملجاء.
-
اذراء
لغتنامه دهخدا
اذراء. [ اِذْ ذِ ] (ع مص ) اذراء به ؛ مضطر کردن به . مُلجاء کردن به . ناچار و ناگزیر کردن از: اِذَّرَاءَه ُ الیه ؛ مضطر کرد آن را بسوی وی .