کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملج پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملج
لغتنامه دهخدا
ملج . [ م َ ] (ع مص ) شیر خوردن کودک . (تاج المصادر بیهقی ). به لبها گرفتن کودک پستان مادر را. (آنندراج ) (ازمنتهی الارب ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
ملج
لغتنامه دهخدا
ملج . [ م َ ل َ / م َ ] (ع مص ) خاییدن خسته ٔ مقل را. (از منتهی الارب ) (آنندراج ). خاییدن هسته ٔ میوه ٔ مقل را. (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || رفتن شیرناقه و خشک شدن چندانکه اندکی نمکین در پستان باقی مانده . (از منتهی الارب ) (از ناظم الاطب...
-
ملج
لغتنامه دهخدا
ملج . [ م ُ ] (ع اِ) خسته ٔ مقل . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خسته ٔ میوه ٔ مقل . (ناظم الاطباء). هسته ٔ مقل . ج ، املاج . (از اقرب الموارد).
-
ملج
لغتنامه دهخدا
ملج . [ م ُ ل َ ] (اِ) بارانک . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به بارانک شود.
-
ملج
لغتنامه دهخدا
ملج . [ م ُ ل ُ ] (ع ص ، اِ) بزغالگان شیرخواره . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ج ِ مَلیج . (ناظم الاطباء). رجوع به ملیج شود.
-
ملج
لغتنامه دهخدا
ملج . [ م ُ ل ُ] (اِ) گونه ای از نارون . ملچ . و رجوع به ملچ شود.
-
واژههای مشابه
-
مِلَجْ
لهجه و گویش گنابادی
melaj در گویش گنابادی یعنی صدای بوسه زدن بر کسی یا چیزی ، مزه کردن چیزی ، رجوع شود به ملج ملوج
-
مِلَج مِلُوچ
لهجه و گویش گنابادی
melaj molouch در گویش گنابادی یعنی بوس و ماچه ، دیده بوسی ، روبوسی کردن ،در حال مزه مزه خوردن چیزی در دهان با نگه داشتن و مزه مزه کردن آن
-
واژههای همآوا
-
مِلَجْ
لهجه و گویش گنابادی
melaj در گویش گنابادی یعنی صدای بوسه زدن بر کسی یا چیزی ، مزه کردن چیزی ، رجوع شود به ملج ملوج
-
جستوجو در متن
-
غرغار جبلی
لغتنامه دهخدا
غرغار جبلی . [ غ َ غا رِ ج َ ب َ ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مُلُج . رجوع به ملج (بزغالگان شیرخواره ) شود.
-
پشه خوار
لغتنامه دهخدا
پشه خوار. [ پ َ ش َ /ش ِ خوا / خا ] (اِ مرکب ) مَلَج . رجوع به ملج شود.
-
لونگا
لغتنامه دهخدا
لونگا. [ ] (اِ) نامی که در شهسوار و رامسر به ملچ ، ملج ، ملیج ، شلدار، لروت دهند. رجوع به ملج شود. (جنگل شناسی ساعی ج 1 ص 210).