کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملتفت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملتفت
/moltafet/
معنی
آنکه برگردد و به کسی یا چیزی نگاه کند؛ نگاهکننده به طرف چیزی؛ توجهکننده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آگاه، بااطلاع، باخبر
۲. متوجه، مراقب، مواظب
دیکشنری
attentive, aware, cognizant
-
جستوجوی دقیق
-
ملتفت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آگاه، بااطلاع، باخبر ۲. متوجه، مراقب، مواظب
-
ملتفت
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ فِ) [ ع . ] (اِفا.) آگاه ، متوجه .
-
ملتفت
لغتنامه دهخدا
ملتفت . [ م ُ ت َ ف ِ ] (ع ص ) برگشته به سوی کسی یا چیزی نگرنده . (غیاث ) (آنندراج ) (از منتهی الارب ). آنکه برگشته می نگرد. || آنکه خم می کند خود را. || آنکه به یک طرف سر را می پیچاند. || مأخوذ از تازی ، آگاه و متوجه و خبردار نگرنده . (ناظم الاطباء...
-
ملتفت
لغتنامه دهخدا
ملتفت . [ م ُ ت َف َ ] (ع ص ) باز پس نگریسته شده . (آنندراج ). || رغبت کرده و التفات کرده شده . (ناظم الاطباء).
-
ملتفت
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] moltafet آنکه برگردد و به کسی یا چیزی نگاه کند؛ نگاهکننده به طرف چیزی؛ توجهکننده.
-
ملتفت
دیکشنری فارسی به عربی
ضمير , فطن , مدرک
-
واژههای مشابه
-
ملتفت شدن
واژگان مترادف و متضاد
متوجهشدن، توجه کردن، دریافتن، التفات کردن
-
ملتفت کردن
واژگان مترادف و متضاد
آگاه کردن، متوجه کردن، توجه دادن، هشیار ساختن
-
ملتفت بودن
دیکشنری فارسی به عربی
احذر , عقل
-
ملتفت شدن
دیکشنری فارسی به عربی
افهم
-
مُلتفت شدن
لهجه و گویش تهرانی
فهمیدن
-
واژههای همآوا
-
ملتفة
لغتنامه دهخدا
ملتفة. [ م ُ ت َف ْ ف َ ] (ع ص ) ملتف . (ناظم الاطباء). تأنیث ملتف . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). رجوع به ملتف شود.