کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملتطم پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملتطم
/moltatem/
معنی
موّاج و خروشان.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملتطم
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ طِ) [ ع . ] (اِفا.) متلاطم ، مواج ، خروشان (موج ، دریا).
-
ملتطم
لغتنامه دهخدا
ملتطم . [ م ُ ت َ طِ] (ع ص ) موج بر هم زننده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). موج متلاطم . (ناظم الاطباء). مواج . متلاطم . پرتلاطم . پرموج . خروشان : با لشکری چون شب مدلهم و دریای ملتطم از کثرت فزون از ریگ بیابان ... (جهانگشای جوینی ...
-
ملتطم
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moltatem موّاج و خروشان.
-
جستوجو در متن
-
مدلهم
لغتنامه دهخدا
مدلهم . [ م ُ ل َ هَِ م م ] (ع ص )سخت سیاه و تاریک . (غیاث اللغات از شرح نصاب ) (از مهذب الاسماء) (آنندراج ): اسود مدلهم ، مبالغه است ؛ یعنی بسیار سیاه . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). مظلم . داج . تاری . تاریک . (یادداشت مؤلف ). || شب تاریک . (آ...
-
صالح
لغتنامه دهخدا
صالح . [ ل ِ ] (اِخ ) ابن محمدبن نصربن محمدبن عیسی بن موسی بن عبداﷲ ترمذی ، مکنی به ابی محمد. خطیب گوید: وی بقصد حج به بغداد آمد و بدانجا از حمدان بن ذی النون و قاسم بن عباد ترمذی حدیث کرد و از وی ابوالحسن بن خلال مقری روایت کند. (تاریخ بغداد ج 9 ص 3...