کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملتبس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملتبس
/moltabas/
معنی
مشتبه و پوشیدهشده.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. پوشیده، مکتوم، نهفته، مبهم
۲. مشتبه
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملتبس
واژگان مترادف و متضاد
۱. پوشیده، مکتوم، نهفته، مبهم ۲. مشتبه
-
ملتبس
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ بَ) [ ع . ] (اِمف .) خلط شده ، مشتبه .
-
ملتبس
فرهنگ فارسی معین
(مُ تَ بِ) [ ع . ] (اِفا.) خلط کننده ، مشتبه سازنده .
-
ملتبس
لغتنامه دهخدا
ملتبس . [ م ُ ت َ ب َ / ب ِ ] (ع ص ) پوشیده شده و اشتباه کرده شده . (غیاث ) (آنندراج ). درهم و پوشیده و مشکل و مشکوک و مشوش . (ناظم الاطباء). مشتبه . مختلط. درآمیخته . مبهم . پوشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا) : چه شاید که بسبب بقیه ٔ غشاوت و غباوت...
-
ملتبس
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی] [قدیمی] moltabas مشتبه و پوشیدهشده.
-
جستوجو در متن
-
ام صیور
لغتنامه دهخدا
ام صیور. [ اُم ْ م ِ ص َی ْ یو ] (ع اِ مرکب ) امر ملتبس . (از اقرب الموارد). کار مشتبه .
-
معتکل
لغتنامه دهخدا
معتکل . [ م ُ ت َ ک ِ ] (ع ص ) کار آمیخته و ملتبس . (آنندراج )(از اقرب الموارد). کار مشکل و آمیخته و درهم و ملتبس . (ناظم الاطباء). || گوشه گیرنده . (آنندراج ) (از منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). || دو نر گاو همدیگر سرون زننده . (آنندراج ) (از منتهی...
-
کتم کردن
لغتنامه دهخدا
کتم کردن . [ ک َ ک َ ] (مص مرکب ) پوشیدن راز. (ناظم الاطباء). مکتوم کردن . کتمان کردن . تلبیس کردن . ملتبس کردن . استکتام . (یادداشت مؤلف ).- کتم شهادت کردن ؛ امتناع از گواهی دادن . (ناظم الاطباء).
-
مزخرف
واژگان مترادف و متضاد
۱. بیمعنی، بیهوده، ترهات، جفنگ، چرت، ژاژ، عبث، لاطائل، لغو، لیچار، مهمل، هجو، یاوه ۲. بیارزش، بیارج، بیاهمیت ۳. آراسته، ملتبس ۴. آراسته شده، مذهب، زراندود
-
مشتبهة
لغتنامه دهخدا
مشتبهة.[ م ُ ت َ ب ِ هََ ] (ع ص ) ملتبس . پوشیده . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). کارهای مشکل و ماننده . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
اعتکال
لغتنامه دهخدا
اعتکال . [ اِ ت ِ ] (ع مص ) آمیخته و ملتبس گردیدن کار. || گوشه گرفتن . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ). || اعتکال خبر؛ مشکل شدن آن بر کس . || همدیگر را سرون زدن گاوها. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). یقال : اعتکل الثوران ؛ همدیگر را سرون زدند. (منتهی ال...
-
اعکال
لغتنامه دهخدا
اعکال . [ اِ ] (ع مص ) مشتبه و دشوار گشتن کار و سخن بر کسی ، یقال : اعکل علی َّ الخبر؛ ای اشکل . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). مشتبه و دشوار گشتن کار و سخن بر کسی . (آنندراج ). ملتبس و مشتبه شدن امری . (از اقرب الموارد). || بستن زانوی شتر. (منتهی ال...
-
بغرنج
لغتنامه دهخدا
بغرنج . [ ب ُ رَ ] (ص ) سخت . مشکل . عظیم سخت . بسیار درهم ، چون معمایی صعب . پیچ در پیچ . برهم ، درهم . ملتبس . پیچیده . معمایی . صاحب تعقید. معقد. مغلق . جاویده (در تکلم ). نامفهوم . نارسا. (یادداشت لغت نامه ).
-
تعسر
لغتنامه دهخدا
تعسر. [ ت َ ع َس ْ س ُ ] (ع مص ) دشخوار شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (زوزنی ). دشوار شدن . (دهار). دشوار و سخت گردیدن کار بر کسی و ملتوی گردیدن . (منتهی الارب ) (از آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || ملتبس و مشتبه گردیدن سخن بر کسی . (منتهی...