کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملبوب پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملبوب
لغتنامه دهخدا
ملبوب . [ م َ ] (ص ) مأخوذ از تازی ، حروف ملبوب ، سه حرف از الفبا را گویند که در تلفظ حرف اول و آخر آنها یکی است یعنی میم و نون و واو. (ناظم الاطباء). رجوع به «حرف ملبوبی » شود.
-
ملبوب
لغتنامه دهخدا
ملبوب . [ م َ ] (ع ص ) به دانایی ستوده . (منتهی الارب ) (آنندراج ). مرد به دانایی و عقل ستوده . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || بعیر ملبوب ؛ شتر پالان بسته . (منتهی الارب ) (آنندراج ). شتر پیش بند پالان بربسته . (ناظم الاطباء).
-
جستوجو در متن
-
ملبوبة
لغتنامه دهخدا
ملبوبة. [م َ ب َ ] (ع ص ) مؤنث ملبوب . دابة ملبوبة؛ ستور پیش بند پالان بربسته . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).