کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
نتایج زیر ناقص است. برای مشاهدهٔ موارد بیشتر روی دکمه کلیک نمایید. جستوجوی بیشتر
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملامت گر پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
-
ملامت ناک
لغتنامه دهخدا
ملامت ناک . [ م َ م َ ] (ص مرکب ) سزاوار ملامت و نکوهش . (ناظم الاطباء).
-
دار ملامت
لغتنامه دهخدا
دار ملامت . [ رِ م َ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) کنایه از دنیاست : کی باشد و کی تا بروم روز قیامت زین دار ملامت ، بسوی دارسلامت .(از انجمن آرا).
-
را ملامت کرد
دیکشنری فارسی به عربی
أخَذَ علي
-
واژههای همآوا
-
ملامتگر
واژگان مترادف و متضاد
۱. پرخاشگر، سرزنشگر، لوامه، ملامتگو، نکوهشگر ≠ ستایشگر ۲. ملامتکن، ملامتکننده
-
ملامتگر
لغتنامه دهخدا
ملامتگر. [ م َ م َ گ َ ] (ص مرکب ) نکوهنده و نکوهش کننده و سرزنش نماینده . (ناظم الاطباء). عاذل . لائم . نکوهشگر. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). ملامت کننده . ملامت گو : بنشینیم همی عاشق و معشوق به هم نه ملامتگر ما را و نه نظار و رقیب . منوچهری .از سخن...
-
جستوجو در متن
-
reproacher
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بازجو، طعنه زن، ملامت کننده، ملامت گر
-
reproaching
دیکشنری انگلیسی به فارسی
معذرت خواهی، ملامت گر
-
هندوی
لغتنامه دهخدا
هندوی . [ هَِ ] (ص نسبی ، اِ) هندو : عشق از دل سعدی به ملامت نتوان بردگر رنگ توان برد به آب از رخ هندوی .سعدی .
-
نکوهنده
لغتنامه دهخدا
نکوهنده . [ ن ِ هََ دَ / دِ ] (نف ) سرزنش کننده . (برهان قاطع) (فرهنگ خطی ) (فرهنگ فارسی معین ). عیب جوینده . (انجمن آرا) (آنندراج ) (برهان قاطع). عیب کننده . (فرهنگ خطی ). ملامت کننده . ذلیل کننده . حقیرنماینده . تهمت زننده . مفتری . افترازننده . (ا...
-
ملامتگری
لغتنامه دهخدا
ملامتگری . [ م َ م َ گ َ ] (حامص مرکب ) ملامت گر بودن . سرزنش کردن : برآشفت و برزد بر ابرو گره گشاده زبان در ملامتگری . مولانا مظهر (از آنندراج ).و رجوع به ملامتگر شود.
-
تشنیعزن
لغتنامه دهخدا
تشنیعزن . [ ت َ زَ ] (نف مرکب ) بدگوی . سرزنش کننده . ملامت گر : مرغ سحر تشنیعزن ، بر قتل مرغ بابزن مرغ صراحی در دهن تریاق غمها داشته . خاقانی .و رجوع به تشنیع و تشنیع زدن شود.
-
قیامت شدن
لغتنامه دهخدا
قیامت شدن . [ م َ ش ُ دَ ] (مص مرکب ) برپا شدن رستاخیز. || برپا شدن شور و غوغا و هنگامه . (فرهنگ فارسی معین ) : گر ملامت می کنندم ور قیامت میشودبنده سر خواهد نهاد آنگه ز سر سودای تو.سعدی .
-
انسی
لغتنامه دهخدا
انسی . [ اُ ] (اِخ ) عبدالرحمن خان بن بختیارخان دهلوی . صوفی و شاعر بود و در 1025 هَ . ق . درگذشت . از اوست :گر دل ز غم دوست سلامت بودی آماجگه تیر ملامت بودی گویند قیامتی و دیداری هست ای کاش که امروز قیامت بودی .(از تذکره ٔ روز روشن چ تهران ص 88).
-
عبد
لغتنامه دهخدا
عبد. [ ع َ ب َ ] (ع اِ) خشم . (تاج العروس ) (منتهی الارب ). || گر سخت . (منتهی الارب ). جرب سخت که درمان نپذیرد. (لسان العرب ) (تاج العروس ). جرب . (تاج العروس ). || عار. (منتهی الارب ). || پشیمانی و ملامت نفس . (منتهی الارب ) (تاج العروس ) (لسان الع...