کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملالت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملالت
/malālat/
معنی
۱. به ستوه آمدن.
۲. دلتنگی؛ افسردگی؛ آزردگی.
۳. بیزاری.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. آزردگی، آزردهدلی، افسردگی، اندوه، بیزاری، تکدر، حزن، دلآزردگی، دلتنگی، دلگیری، رنجش، ضجرت، سودا، کدورت
۲. بیزار شدن، بهستوه آمدن ≠ بهجت، نشاط
دیکشنری
boredom, ennui, tedium
-
جستوجوی دقیق
-
ملالت
واژگان مترادف و متضاد
۱. آزردگی، آزردهدلی، افسردگی، اندوه، بیزاری، تکدر، حزن، دلآزردگی، دلتنگی، دلگیری، رنجش، ضجرت، سودا، کدورت ۲. بیزار شدن، بهستوه آمدن ≠ بهجت، نشاط
-
ملالت
فرهنگ فارسی معین
(مَ لَ) [ ع . ملالة ] (اِمص .) 1 - افسردگی ، دلتنگی . 2 - بیزاری ، آزردگی .
-
ملالت
لغتنامه دهخدا
ملالت . [ م َل َ ] (ع مص ، اِمص ) ملالة. ملال . رجوع به ملال و ملالة شود. || ستوهی . ستهی . سیرآمدگی . تنگدلی . بیزاری . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ از تازی ،تعب و ماندگی و آزردگی . (ناظم الاطباء) : ((بس ای ملک )) ز عطای تو خیره چون گویندکه ب...
-
ملالت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملالة] malālat ۱. به ستوه آمدن.۲. دلتنگی؛ افسردگی؛ آزردگی.۳. بیزاری.
-
واژههای مشابه
-
ملالت آمیز
لغتنامه دهخدا
ملالت آمیز. [ م َ ل َ ] (ن مف مرکب ) ملال آمیز. رجوع به ملال آمیز شود.
-
ملالت آور
لغتنامه دهخدا
ملالت آور. [ م َ ل َ وَ ] (نف مرکب ) ملال آور. رجوع به ملال آور شود.
-
ملالت انگیز
لغتنامه دهخدا
ملالت انگیز. [ م َ ل َ اَ ] (نف مرکب ) ملال انگیز. رجوع به ملال انگیز شود.
-
ملالت آمیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] malālat[']āmiz آمیخته به ملالت.
-
ملالت انگیز
فرهنگ فارسی عمید
(صفت) [عربی. فارسی] malālat[']angiz آنچه سبب ملالت و آزردگی شود.
-
واژههای همآوا
-
ملالة
لغتنامه دهخدا
ملالة. [ م َ ل َ ] (ع مص ) سیر برآمدن . (تاج المصادربیهقی ). ملال . ملالت . رجوع به ملال و ملالت شود.
-
ملالة
لغتنامه دهخدا
ملالة. [ م َل ْ لا ل َ / م َ ل َ ] (ع ص ) مرد به ستوه آمده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). ملال یافته . و گویند: رجل ملالة و تاء برای مبالغه است . (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
boresome
دیکشنری انگلیسی به فارسی
غلیظ، ملالت اور