کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاطمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملاطمت
/molātemat/
معنی
به یکدیگر سیلی زدن؛ به هم تپانچه زدن.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملاطمت
لغتنامه دهخدا
ملاطمت . [ م ُطَ / طِ م َ ] (از ع ، مص ) ملاطمة : ضعیف را که قوت مقاومت و زخم پنجه ٔ ملاطمت نباشد خود را در شعار دیانت و کم آزاری ... بردیده ٔ ظاهربینان جلوه دهد. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 26). و رجوع به ملاطمة شود.
-
ملاطمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملاطَمة] [قدیمی] molātemat به یکدیگر سیلی زدن؛ به هم تپانچه زدن.
-
واژههای همآوا
-
ملاطمة
لغتنامه دهخدا
ملاطمة. [ م ُ طَ م َ ] (ع مص ) با کسی طپنچه زدن . لِطام . (المصادر زوزنی ). طپانچه زدن یکدیگر را. (منتهی الارب ) (آنندراج ). تپانچه زدن و سیلی زدن . لِطام . (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
ملاطمات
لغتنامه دهخدا
ملاطمات . [ م ُ طَ / طِ ] (ع اِ) ج ِ ملاطمة و ملاطمت : ما در این گوشه از مصادمات تعرض ایشان رسته ایم و از ملاطمات تعدی آسوده ، هم اینجا ساختن اولیتر. (مرزبان نامه چ قزوینی ص 263). و رجوع به ملاطمت و ملاطمة شود.