کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاط پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملاط
/malāt/
معنی
مخلوطی از شن، ماسه، و آهک که در کارهای ساختمانی به کار میرود.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
آژند، شفته، مخلوطشنوماسه و آهک، ملات
دیکشنری
binder, mortar
-
جستوجوی دقیق
-
ملاط
واژگان مترادف و متضاد
آژند، شفته، مخلوطشنوماسه و آهک، ملات
-
ملاط
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ ع . ] (اِ.) 1 - گلی که در ساختمان روی سنگ و آجر می کشند. 2 - در فارسی مخلوطی از شن و ماسه و آهک یا سیمان .
-
ملاط
لغتنامه دهخدا
ملاط. [ م َ ] (اِخ ) دهی از دهستان مرکزی بخش لنگرود است که در شهرستان لاهیجان واقع است و 850 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2).
-
ملاط
لغتنامه دهخدا
ملاط. [ م ِ] (ع اِ) گل دیوار. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). گلی که بین دو رده از دیوار گذارند و دیوار را بدان گل اندود کنند. ج ،مُلُط. (از اقرب الموارد). اژند. آژند. گل که بنایان میان دو خشت یا آجر نهند. ملات . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا)...
-
ملاط
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [عربی] malāt مخلوطی از شن، ماسه، و آهک که در کارهای ساختمانی به کار میرود.
-
واژههای مشابه
-
گل ملاط
لغتنامه دهخدا
گل ملاط. [ گ ِل ِ م َ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) گلی را گویند که ازبرای بهم وصل کردن اتصال آجر و سنگ و خشت و یا کشیدن بر روی دیوار استعمال کنند. (سفر خروج 1:14 سفر لاویان 14: 41 و 42 سفر خروج 13:10). این گل عموماً از گل سرخ و کاه بهم آمیخته ساخته میش...
-
ابن ملاط
لغتنامه دهخدا
ابن ملاط. [ اِ ن ُ م ِ ] (ع اِ مرکب ) ماه نو. (منتهی الارب ).
-
شمشه ملاط
لغتنامه دهخدا
شمشه ملاط. [ ش ِ ش َ / ش ِ م َ ] (اِ مرکب ) (اصطلاح بنایان ) قسمی شمشه که یک سوی لبه ٔ آن برجستگی سرتاسری دارد. (از یادداشت مؤلف ).
-
واژههای همآوا
-
ملعط
لغتنامه دهخدا
ملعط. [ م َ ع َ ] (ع اِ) چراگاه که گیاهش را ستور لیسیده باشد یا چراگاه نزدیک که گرداگرد سراها باشد. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). ج ، ملاعط. (از اقرب الموارد).
-
ملاة
لغتنامه دهخدا
ملاة. [ م َ ] (ع اِ) دشت سنگریزه و سراب ناک . ج ، مَلا. (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). دشت سنگریزه ناک و سراب ناک . (ناظم الاطباء).
-
ملات
لغتنامه دهخدا
ملات . [ م َ ] (اِ) اصلاً اصطلاح بنایی است و ملات گلی است نرم که با آن جرزهای تمیز و نماهای آجری و روی کار را می چینند و طبیعی است که هرگاه ملات را نازک بگیرند روی کار زیباتر می شود و در مقابل آجر بیشتر می برد و اگر ملات را کلفت بگیرند آجر کمتر مصرف ...
-
مُلِئَتْ
فرهنگ واژگان قرآن
پر شده
-
مُلِئْتَ
فرهنگ واژگان قرآن
پرمی شدی