کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاس پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملاس
/me(a)lās/
معنی
شیرۀ چغندر قند یا نیشکر که در کارخانههای قندسازی گرفته میشود و آن را بهصورت شکر یا قند در میآورند.
فرهنگ فارسی عمید
دیکشنری
molasses, treacle
-
جستوجوی دقیق
-
ملاس
واژههای مصوّب فرهنگستان
[کشاورزی-زراعت و اصلاح نباتات] ← شیره
-
ملاس
فرهنگ فارسی معین
(مِ) [ فر. ] (اِ.) مایع غلیظ شربتی شکل تیره رنگی که در کارخانه های قندسازی در نتیجة جوشاندن نیشکر و یا پس از استخراج شکر از جوشاندة چغندر قند حاصل شود.
-
ملاس
لغتنامه دهخدا
ملاس . [ م ِ ] (فرانسوی ، اِ) تفاله و ثفل چغندر که قند آن را برای کارخانه ٔ قندسازی گرفته باشند. شیره ٔ سرخی که در آخر از چغندر قند ماند و آن را تکریر و تصفیه نکنند چه خرج آن بیش از دخل بود. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). شیره ای است غلیظ و غیر قابل مت...
-
ملاس
فرهنگ فارسی عمید
(اسم) [فرانسوی: mélassc] (شیمی) me(a)lās شیرۀ چغندر قند یا نیشکر که در کارخانههای قندسازی گرفته میشود و آن را بهصورت شکر یا قند در میآورند.
-
واژههای همآوا
-
ملاث
لغتنامه دهخدا
ملاث . [ م َ ] (ع ص ) مرد بزرگ قدر شریف . مِلوَث . ج ، ملاوث . ملاوثة. ملاویث . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء). || (اِ) انه لنعم الملاث للضیفان ؛ همانا او پناهگاه خوبی برای میهمانان است . (از اقرب الموارد). || جایی که بدان دور زند...
-
ملاص
لغتنامه دهخدا
ملاص . [ ] (ص ) هرزه گو را گویند به زبان آذربایجان . (ملحقات لغت فرس اسدی چ اقبال ص 227).
-
ملاص
لغتنامه دهخدا
ملاص . [ م َل ْ لا] (ع ص ) ابن ملاص ؛ دشنامی است . (منتهی الارب ) (از اقرب الموارد). شتمی است مر تازیان را. (ناظم الاطباء).
-
ملاص
لغتنامه دهخدا
ملاص . [ م ِ] (ع اِ) سنگ درشت سپید. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). || جاریة ذات شماص و ملاص ؛ دختر نرم اندام شوخ بی باکانه پیش آینده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد).
-
جستوجو در متن
-
molas
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملاس
-
molasseses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملاس
-
molasses cookie
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شیرینی ملاس
-
sorghum molasses
دیکشنری انگلیسی به فارسی
ملاس سورگوم
-
molasses kiss
دیکشنری انگلیسی به فارسی
بوسه ملاس