کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملازمت کردن پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملازمت کردن
مترادف و متضاد
همراهی کردن، ملازمه کردن، دمخور بودن
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملازمت کردن
واژگان مترادف و متضاد
همراهی کردن، ملازمه کردن، دمخور بودن
-
جستوجو در متن
-
gallanting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلربا، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن، عشقبازی کردن
-
gallanted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عاشقانه، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن، عشقبازی کردن
-
gallants
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلربا، زن باز، جنتلمن، زن نواز، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن، عشقبازی کردن
-
attend
دیکشنری انگلیسی به فارسی
مراجعه كردن، حضور داشتن، رسیدگی کردن، توجه کردن، مواظبت کردن، گوش کردن، در ملازمت کسی بودن، همراه بودن، در پی چیزی بودن، از دنبال امدن، انتظار کشیدن، انتظار داشتن، پرستاری کردن
-
attends
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شرکت می کند، حضور داشتن، رسیدگی کردن، توجه کردن، مواظبت کردن، گوش کردن، در ملازمت کسی بودن، همراه بودن، در پی چیزی بودن، از دنبال امدن، انتظار کشیدن، انتظار داشتن، پرستاری کردن
-
gallant
دیکشنری انگلیسی به فارسی
شجاع، زن باز، جنتلمن، زن نواز، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن، عشقبازی کردن، دلیر، دلاور، عالی، متعارف وخوش زبان درپیش زنان
-
رباط
لغتنامه دهخدا
رباط. [ رِ ] (ع مص ) دوام نمودن بر کاری . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ) (آنندراج ). مواظبت کردن بر کار. (از اقرب الموارد) (از متن اللغة). || نگاه داشتن و ملازمت کردن جای در آمدن دشمن ، ومرابطه مانند آن است . (از منتهی الارب ) (آنندراج ) (از متن اللغة...
-
مواتنة
لغتنامه دهخدا
مواتنة. [ م ُت َ ن َ ] (ع مص ) ملازمت کردن کاری را. (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). مواظبت . (المصادر زوزنی ).
-
الزام کردن
لغتنامه دهخدا
الزام کردن . [ اِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) واجب کردن . ملتزم و متعهد کردن . لازم گردانیدن . ملزم و مجبور گردانیدن . رجوع به اِلزام شود : اندیشم که اگر بطوع خطبه نکنم الزام کند. (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 685). همه را الزام کرد تا در دو طرف از روز ملازمت دیوان ...
-
تهاون کردن
لغتنامه دهخدا
تهاون کردن . [ ت َوُ ک َ دَ ] (مص مرکب ) تحقیر کردن و اهانت نمودن و غفلت کردن . (ناظم الاطباء) : گفتند بدین تهاون که بر ایشان کرد و بی نیازیی که از ایشان نمود همگان بصورت ملازمت کنند. (فارسنامه ٔ ابن البلخی ص 67).کو تهاون کرد در تعظیمهاتا که زآن نسیا...
-
معاندة
لغتنامه دهخدا
معاندة. [ م ُ ن َ دَ ] (ع مص ) با کسی بستیهیدن . عناد. (المصادر زوزنی ). ستیهیدن و معارضه کردن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). معارضه کردن به خلاف و عصیان . (از اقرب الموارد). و رجوع به معاندت شود. || همدیگر جدا گردیدن و کرانه گزیدن . ...
-
ملازمة
لغتنامه دهخدا
ملازمة. [ م ُ زَ م َ ] (ع مص ) با کسی یا چیزی پیوسته بودن . (المصادر زوزنی ). با کسی یا به جایی پیوسته بودن . (ترجمان القرآن ). پیوسته بودن با چیزی یا کسی و همیشگی کردن برآن . لِزام . (منتهی الارب ). پیوسته بودن به جایی یا نزد کسی . (آنندراج ) (از اق...
-
نوکری
لغتنامه دهخدا
نوکری . [ ن َ / نُو ک َ ] (حامص ) چاکری . ملازمت . خدمت . فرمانبرداری . (ناظم الاطباء). خدمتکاری . (فرهنگ فارسی معین ). عمل نوکر. رجوع به نوکر شود. || فروتنی . (ناظم الاطباء). || مشاور بودن . (فرهنگ فارسی معین ). || عضویت اداره ٔ دولتی . استخدام دولت...