کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملازمت پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملازمت
/molāzemat/
معنی
۱. چیزی را به کسی پیوستن.
۲. همیشه در خدمت کسی بودن.
۳. در جایی ماندن و اقامت کردن.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
مقارنه، ملازمه، همراهی
دیکشنری
نتیجهای یافت نگردید.
-
جستوجوی دقیق
-
ملازمت
واژگان مترادف و متضاد
مقارنه، ملازمه، همراهی
-
ملازمت
فرهنگ فارسی معین
(مُ زَ مَ) [ ع . ملازمة ] (مص م .) 1 - همراهی و خدمت کردن . 2 - ثابت قدمی .
-
ملازمت
لغتنامه دهخدا
ملازمت . [ م ُ زَ / زِ م َ ] (از ع ، مص ) پیوسته بودن به جایی یا نزد کسی . (غیاث ). مأخوذ از تازی ، اشتغال ومواظبت و پیوسته بودن در کار و ثبات قدم و پابرجایی . (ناظم الاطباء). ملازمة. لازم گرفتن . جدا نشدن . منفک نشدن : به ملازمت آن سیرت نصیب دنیا ه...
-
ملازمت
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملازَمة] [قدیمی] molāzemat ۱. چیزی را به کسی پیوستن.۲. همیشه در خدمت کسی بودن.۳. در جایی ماندن و اقامت کردن.
-
واژههای مشابه
-
ملازمت کردن
واژگان مترادف و متضاد
همراهی کردن، ملازمه کردن، دمخور بودن
-
واژههای همآوا
-
ملازمة
لغتنامه دهخدا
ملازمة. [ م ُ زَ م َ ] (ع مص ) با کسی یا چیزی پیوسته بودن . (المصادر زوزنی ). با کسی یا به جایی پیوسته بودن . (ترجمان القرآن ). پیوسته بودن با چیزی یا کسی و همیشگی کردن برآن . لِزام . (منتهی الارب ). پیوسته بودن به جایی یا نزد کسی . (آنندراج ) (از اق...
-
جستوجو در متن
-
يَعْکُفُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
ملازمت داشتند (ازعکوف به معناي ملازمت و ايستادن نزد چيزي است. عبارت "قَوْمٍ يَعْکُفُونَ عَلَىٰ أَصْنَامٍ لَّهُمْ" يعني :همواره بر پرستش بتهاى خود ملازمت داشتند)
-
concomitance
دیکشنری انگلیسی به فارسی
همراهی، ملازمت
-
عَاکِفُونَ
فرهنگ واژگان قرآن
ملازمان (ازعکوف به معناي ملازمت و ايستادن نزد چيزي است)
-
عَاکِفِينَ
فرهنگ واژگان قرآن
ملازمان (ازعکوف به معناي ملازمت و ايستادن نزد چيزي است)
-
gallanting
دیکشنری انگلیسی به فارسی
دلربا، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن، عشقبازی کردن
-
gallanted
دیکشنری انگلیسی به فارسی
عاشقانه، ملازمت کردن، دلاوری کردن، زن بازی کردن، عشقبازی کردن