کاربر عزیز نسخه جدید واژهیاب در دسترس است. در تاریخ ۳۰ اردیبهشت فعالیت این نسخه از سایت متوقف خواهد شد و نسخه جدید جایگزین میگردد. اگر از دفترواژه استفاده میکردید لازم است از آن بکاپ تهیه فرمایید چرا که این مورد به نسخه جدید منتقل نخواهد شد.
خطای سرور
متأسفانه سرور با خطا مواجه شد. مشکل را بررسی میکنیم و به زودی حل خواهیم کرد.
ملاحظه پیدا نشد!
- از درستی املای واژهٔ نوشتهشده مطمئن شوید.
- شکل سادهٔ لغت را بدون نوشتن وندها و ضمایر متصل بنویسید.
- این جستوجو را در فرهنگهای دیگر انجام دهید.
ملاحظه
/molāheze/
معنی
۱. نگاه کردن.
۲. توجه و خوشخویی با کسی.
۳. بررسی.
فرهنگ فارسی عمید
مترادف و متضاد
۱. بررسی، دید، نظر، نگرش
۲. احتیاط، حزم، دوراندیشی، رعایت، مراعات
۳. اعتنا، امعان، پاس، پروا، توجه، محابا، التفات، مراقبت، عنایت
۴. بررسی کردن، توجه کردن، التفات کردن
برابر فارسی
نگرش
فعل
بن گذشته: ملاحظه کرد
بن حال: ملاحظه کن
دیکشنری
chariness, consideration, deference, prudence, regard, respect, thought
-
جستوجوی دقیق
-
ملاحظه
واژگان مترادف و متضاد
۱. بررسی، دید، نظر، نگرش ۲. احتیاط، حزم، دوراندیشی، رعایت، مراعات ۳. اعتنا، امعان، پاس، پروا، توجه، محابا، التفات، مراقبت، عنایت ۴. بررسی کردن، توجه کردن، التفات کردن
-
ملاحظه
فرهنگ واژههای سره
نگرش
-
ملاحظه
فرهنگ فارسی معین
(مُ حَ ظَ یا حِ ظِ) [ ع . ملاحظة ] (مص م .) 1 - نگاه کردن ، مراقبت کردن . 2 - مراعات کردن .
-
ملاحظه
لغتنامه دهخدا
ملاحظه . [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (ازع ، اِمص ) ملاحظة. دیدن . نگریستن . (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). مأخوذ از تازی ، نگاه و نظر. (ناظم الاطباء). نگرش : دوم ملاحظه ٔ معانی باطنه از عالم ملکوت و آن خاص قوت قلب باشد. (مصباح الهدایه چ همایی ص 306). تسکی...
-
ملاحظه
فرهنگ فارسی عمید
(اسم مصدر) [عربی: ملاحَظَة] molāheze ۱. نگاه کردن.۲. توجه و خوشخویی با کسی.۳. بررسی.
-
واژههای مشابه
-
ملاحظة
لغتنامه دهخدا
ملاحظة. [ م ُ ح َ ظَ ] (ع مص ) به گوشه ٔ چشم که با سوی گوش دارد نگریستن . (تاج المصادربیهقی ). همدیگر را نگریستن به دنبال چشم . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (از ناظم الاطباء). به گوشه ٔ چشم نگریستن . (غیاث ). یکدیگر را نگریستن به گوشه ٔ چشم . لِحاظ.(از ...
-
ملاحظة
دیکشنری عربی به فارسی
اجازه نامه , ورقه جيره , يادداشت مختصر , پروانه , ورقه راي را ثبت کردن , اجازه نامه جا و خوراک صادر کردن , ياداشت , تبصره , توجه کردن , ذکر کردن , ملا حضه کردن , اخطار , اگهي , مشاهده , ملا حظه , نظر , تذکر
-
ملاحظه شدن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رویت شدن، مشاهده شدن ۲. مورد بررسی قرارگرفتن
-
ملاحظه کردن
واژگان مترادف و متضاد
۱. رویت کردن ۲. بررسی کردن ۳. احتیاط کردن ۴. رعایت کردن، مراعات کردن ۵. اعتنا کردن، پروا کردن ≠ نادیده گرفتن
-
ملاحظه کردن
فرهنگ واژههای سره
بوشیدن، درنگریستن
-
ملاحظه کار
فرهنگ فارسی معین
( ~.) [ ع - فا. ] (ص فا.) (عا.) کسی که در انجام کاری همة جوانب را در نظر می گیرد.
-
ملاحظه کار
لغتنامه دهخدا
ملاحظه کار. [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (ص مرکب ) محتاط. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). آنکه رعایت جوانب کارها کند. بااحتیاط. حازم .
-
ملاحظه کاری
لغتنامه دهخدا
ملاحظه کاری . [ م ُ ح َ ظَ / ح ِ ظِ ] (حامص مرکب ) حالت و صفت ملاحظه کار. رعایت جوانب امور. حزم . احتیاط. احتیاطکاری . و رجوع به ملاحظه کار شود.
-
بی ملاحظه
لغتنامه دهخدا
بی ملاحظه . [ م ُ ح َ / ح ِ ظَ / ظِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) (از: بی + ملاحظه ٔ عربی ) که رعایت جوانب نکند. که جانب مردمان نگاه ندارد. بدون تأمل . بدون بصیرت و از روی بی عقلی و بی دانشی . (ناظم الاطباء). مغرورانه . لغو. پرت . پرتکی .نفهمیده . نسنجیده . ...